پسر بچه ی دو سال و هشت ماهه شان را آورده اند درمانگاه. بچه سوزش ادرار شدید و قرمزی ناحیه ی تناسلی دارد. قبل از معاینه میپرسم بچه ختنه شده؟ می گویند نه. میگویم خب چرا تا این سن ختنه اش نکرده اید؟ دارو را که خورد و خوب شد ببرید عمل اش کنید. پدرش جواب می دهد: مامانش یکی دیگه توی راه داره. به دنیا که اومد باهم میبریمشون.
شبها با ذوق می شینیم پای سریال گسل آی فیلم بلکه دو سه دقیقه "شوکت کامل" نشون بده که ببینیم و کیف کنیم :)
- بیا اینو بگیریم ببریم واسه شام.
[میم خطاب به من با اشاره به کبوتری که جلوتر از ما روی چمن یکی از باغچه های باغ ارم جست و خیز میکند]
وقتی میگویم من آدم کار گروهی نیستم، یعنی همین که کل همکاران دارند برای گرفتن استاندارد ایزو ۹ هزار و فلان برای درمانگاه خودکشیی می کنند و من واقعنی دُونت گیو اِ شِت.