درخت بلوط

بایگانی

   یکی مرتضی پاشایی بود که بعد از مرگش کلی موزیک جدید منتشر کرد و یکی زاها حدید هست که هر روز از یکی از طراحی های جدیدش رونمایی میشه از ساختمان گرفته تا میز و حتی زیور الات.
هنوزم کسی هست که معاد رو باور نداشته باشه؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۶ ، ۰۰:۳۰
تیستو

بسم الله الرحمن الرحیم

از بچه های مردم بیزارم.

صدق الله علی العظیم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۶ ، ۰۰:۳۲
تیستو

    به یک آقا یا خانم آشنا به فنون رزمی و دارای آمادگی جسمانی بالا جهت همراهی نیازمندیم. دارای حقوق توافقی و بیمه.  وظیفه ایشان تنها این است که به محض نزدیک شدن دوباره ی اینجانب به خیاط تیر خلاص را به سمت کله ام شلیک کند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۰۰:۳۴
تیستو

۳۶۶ روز پیش بود که برای اولین بار دیدمش. بلوز و شلوار کرم رنگ پوشیده و روی مبل سومی از سمت راست نشسته بود و داشت چند دستمال کاغذی را توی دستش مچاله میکرد.

#آقای_میم

۵ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۰۰:۰۱
تیستو

    الان اینقدر عصبانی ام که میتونم با نیروی خشمم یه تریلی رو حرکت بدم. حرکتش بدم و رد شم از روی اون آدم بیشعوری که این موقع شب میاد دم در و میبینه لامپا خاموشه باز زنگ میزنه و سوال چرت میپرسه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۲۳:۳۶
تیستو

   آقایی آمده بود برای گرفتن مهر ارجاع. قد و هیکل و سر و وضع لباس پوشیدن کپی داریوشِ خواننده بود. دفترچه را که داد دستم دیدم فامیلی اش را نوشته : اقبالی! با یک پسوند. حینی که برای ثبت مراقبت ها سوال پیچش میکردم از محل زندگی و تولدش هم پرسیدم. اخر سر دیدم نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم، با خنده پرسیدم فامیلی تان همیشه همین بوده؟ خندید و گفت نه! ابدالی بوده که به اقبالی تغییرش داده ام.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۶ ، ۱۹:۱۷
تیستو

مامان داشت تعریف میکرد که فلانی برای مورچه های توی خانه اش آیه هایی از قران خواند و مورچه ها رفتند. من هم برایش تعریف کردم که امروز وقتی داشتم میرفتم خانه ی دایی توی حیاط شان مار بزرگی دیدم و کلی با دختر دایی ها با جیغ "یا خدا" و "یا امام زمان" گفتیم و مار هم چند دقیقه بعد مرد. البته  چوبی که روی سرش کوبیدم هم بی تاثیر نبود.

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۵۵
تیستو

خانواده ی من مدتهاست که سالی دوبار مشهد میروند.  یکبار قبل از عید نوروز و یک بار بعد از عید فطر. خانواده منظورم فقط پدر و مادر نیست. خاله ها و دایی ها و خانواده هایشان را هم شامل میشود. در تمام این سالها حتی یکبار نشده که بن غذای حضرتی نصیب یک نفر  از اعضای خانواده بشود. غیر از یکبار که زن دایی نذرش را انجا به صندوق نذورات پرداخت کرد و یک پرس غذا دریافت کرد[ که همان را هم خالی کرد توی قابلمه ی غذا و ظهر همه باهم خوردیم]. میخواهم بگویم حواسم به عکس های  زیارت رفتن و یهویی غذای حضرتی تان هست. شما هم در حد خودتان ژن خوب دارید :)

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۵۳
تیستو

خانمی با بچه ی توی بغلش آمد سمتم و گفت میشناسی ام؟ خب آشنا بود ولی نمیشناختمش. کمی ان و من کردم. خواست خودش را معرفی کند که شناختمش. فامیل نه چندان دور سوسن خانم بود. اینقدر بخاطر نشناختن اش هول کرده بودم که وقتی خواستم بپرسم  بچه ای که در بغل دارد و بخاطر پوشش دورش نمیدیدمش تازه بدنیا امده، گفتم : وای عزیزم نو اِ؟

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۵۰
تیستو

مثلا اگر من توی دلم به بچه های مردم بگویم تخم جن گناه میکنم؟ یعنی ممکن است خدا صرفا بخاطر یک توصیف ادبی سیخ داغ توی زبان آدم فرو کند؟

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۴۹
تیستو