درخت بلوط

بایگانی

۱۷ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

    دیشب مردی آمده بود و میگفت مریضش را در بخش سرپایی بستری کرده اند و سرمش را گرفته و حالش خوب است ، مرخصش نمیکنید ؟ پرونده اش را که نگاه کردم دیدم مقدار کمی سم خورده . گفتم باید چند ساعتی تحت نظر باشد . نیم ساعت بعد همان آقا با خود بیمار آمد و گفت مریضمان حالش خوب است . مرخصش کنید برویم . تا آمدم بگویم که آقا از آن موقع نیم ساعت بیشتر نگذشته ، خود مریض به حرف امد که : من سم نخوردم که ، فقط کمی حالت تهوع و نفس تنگی داشتم . گفتم "سم را نفس کشیدی ؟" گفت "نه . دور و بر خانه را که سم ریختم ، دستم رو کشیدم به شلوارم بعد رفتم پفیلا خوردم ." دهنم باز مانده بود . نگاهی به پرونده توی دستم کردم . 26 ساله بود .

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۲۰:۱۸
تیستو

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۲۲:۲۳
تیستو
شما افتخار این را دارید که خواننده وبلاگ دختری باشید که ساعت شش صبح روز تعطیل از خواب بیدار میشود و چادر سر میکند و میرود سر کوچه از دوستش که برای گذراندن اخرین کشیک اینترنی اش راهی بیمارستان است ، عکس بیاندازد .
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۲۱:۴۸
تیستو
خانمی که تا شوهرش از خانه بیرون می رود  ، فوری تلفن را بر میدارد تا گزارش دست اول رخداد های خانواده در هفته ای که گذشت را به سمع دختر خواهر شوهرش برساند ، فقط  زن دایی نیست که ، گلی از گل های بهشت است .
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۳
تیستو

وقتهایی که شاخدار تلفن میزنه و میپرسه کجایی و من میگم بیمارستانم و اون با لهجه ی یومونیایی خودش میگه : آجی تو بازم مریض شدی؟ 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۸
تیستو

   آخرین باری که دلم خواسته خرخره ی کسی را بجوم یک هفته ی پیش بود که توی اورژانس تخت خالی نداشتیم و خانمی با فشار بالا (230/120) و سردرد آمده بود ولی هیچ برانکاردی خالی نبود که روی آن بخوابد و فشار خون و نوار قلبش چک شود و من از همراه یکی از مریض ها که خانم جوانی بود خواستم از روی صندلی بلند شود که خانم بیمار بنشیند ولی خانم جوان زیر بار نرفت و گفت خسته ام ، مریضم ، نمیتوانم سر پا بیاستم و هر چه گفتم این خانم حالش بد است و نمیتواند سر پا بیاستد باز چسبیده بود به صندلی و تکان نمیخورد . و خب از آنجایی که جویدن خرخره جرم محسوب میشود و همچنین بدلیل اینکه خدمتکار بخش از آخر سالن داد زد که اینجا یکی از تخت ها دارد خالی میشود، بی خیالش شدم و فقط با حالت چندش شده ای نگاهش کردم گفتم : متاسفم برات .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۰۰:۲۰
تیستو

   کل بازار وکیل و مغازه های مربوطه در دیگر خیابان ها را به دنبال گلاب پاش شاه عباسی ای که شاه عباس نداشته باشد زیر و رو کردیم .

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۲۲:۳۵
تیستو

   مثلا با یک معلم جوان که در روستا های مرزی خدمت میکند ازدواج کرده باشم و من هم محل طرحم را به همان روستا منتقل کنم و آنجا خانه ی کوچکی نزدیک مدرسه اجاره کنیم و صبح ها دوتایی برویم سر کار و بعد از ظهر ها را به سبزی کاری و گشت و گذار در زمین های کنار روستا بگذرانیم و کتاب بخوانیم و با بچه های مدرسه در میدان ده بازی کنیم . بعد ببینم همسرم دو روزی در هفته با بهانه های مختلف از خانه خارج میشود و شب آخر وقت برمیگردد و وقتی با لجاجت پا پی اش میشوم با خجالت بگوید برای سر زدن به پیرمرد و پیرزن کلبه ی روی کوه میرود و برایشان هیزم میشکند و من چقدر دلم برای مهربانی اش غنج برود و چقدر بیشتر دوستش داشته باشم . تا اینکه یک روز که او باز هم از ده خارج شده صدای تیر اندازی از کوه شنیده شود و من با ترس و لرز دست به دامان سرایدار مدرسه شوم و از او خواهش کنم برود روی کوه و از حال همسرم و پیرزن و پیرمرد با خبر شود ولی سرایدار با تعجب نگاهم کند و بگوید کلبه ی بالای کوه متروک است و پیرزن و پیرمرد بالای کوه سالها پیش مرده اند و من باور نکرده باشم و خودم راه افتاده باشم سمت کوه که روی همان دامنه ی کوه شما را ببینم که دارید همسرم و ده دوازده مرد قوی هیکل همراهش را کت بسته از کوه می آورید پایین و حتی روحم هم خبر نداشته باشد که آن سه چهار الاغی که پشت سرتان با اسکورت از کوه پایین می آید ، تریاک بارشان شده . بخدا من بی گناهم جناب سرهنگ.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۱:۴۰
تیستو

  خانم هایی که توی بخش اورژانس با لب های سرخ و پوست روشنِ مرطوب روی برانکارد ها آرام و قرار ندارند ، پری دریایی نیستند . مادربزرگ هایی هستند که رنگ به رو ندارند و از شدت درد قفسه ی سینه به خود می پیچند و قرص زیر زبانی هم هیچ دردی از آنها دوا نمیکند .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۱:۱۳
تیستو

غلیظ المغز ترین آدم های روی زمین گرافیست ها هستن .

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۰۱:۰۵
تیستو