درخت بلوط

بایگانی

۲۷ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

   علاوه بر اینکه آل سعود به خاطر ظلم و جنایت ها و آن همه آدمی که فرستاده بهشت با خودِ خدا طرف است، یک شاکی خصوصی دیگر هم دارد. آن پیرمرد روستایی سرسپیدی را می گویم که ساک حوله هایش را خیلی وقت است که بسته و  برای نوه هایش روسری و ماشین اسباب بازی سوغات خریده و توی گنجه پنهان کرده و از پارسال بره ی کوچک سپیدی را نشان کرده و اختصاصی آب و علفش داده و بزرگش کرده که امسال ذیحجه ماه ی، وقتی که دارد از سفر حج برمیگردد خانه جلوی پایش سرببرند و با گوشتش اهالی ده را ولیمه بدهد.
۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۹:۵۲
تیستو
   کشیک بعد از ظهر درمانگاه بودم که در باز شد و خانمی وارد اتاق شد. تا نگاهمان بهم افتاد، هر دو زدیم زیر خنده. همان خانمی بود که هفته ی گذشته بخاطر اینکه حاضر نشده بودم برایش آمپول پنی سیلین بنویسم، درمانگاه را روی سرش گذاشت و کلی فحش بارم کرد.
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۵
تیستو
این فلش های مثبت و منفی هر پست رو که میبینم به خودم میگم : هی تیستو مهد دموکراسی اینجاست. وگرنه حقش بود انگشت اشاره ای که به پست های من منفی بده، قطع بشه تا دیگه از این دست بی سلیقگی ها مرتکب نشه!
۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۹ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۹:۴۳
تیستو

یکی از دلایل تنفرم از دختر بودن، همین عذاب وجدان مسخره ی بعد از رد کردن خواستگار است.

موافقین ۵ مخالفین ۸ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۱:۵۲
تیستو

- بخدا خانم پ ندارم بدهی شما رو بدم. خودتون که میدونید دست مردم تنگه. همین یک ماه پیش دخترم دماغش رو عمل کرد، خونه یه تغییراتی لازم داشت، آره آشپزخونه رو اُپن کردیم و مبل ها رو عوض کردیم و خب دخترا گفتن کابینت ها رو هم عوض کن دیگه. الان هم ندارم یه تومن شما رو بدم شرمنده ما خیلی دستمون تنگه.

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۱۸:۲۵
تیستو

   نوشته بود "بعد از کربلای چهار مادرش دیگر ماهی قرمز نخرید" و من مادربزرگ را یادم آمد که همیشه پیراهن های گل گلی اما با زمینه ی مشکی می پوشید و سیاهی موهایش را توی ان عکس قدیمی جا گذاشته بود. همان جا که خم شده بود و داشت پیشانی دایی خوابیده در تابوت را می بوسید.

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۹:۲۱
تیستو

   می توانم پسر نوح را درک کنم، درک اینکه ادم پدرش را ببیند که با جدیت در بیابان خدا کشتی می سازد کار جوان ها نیست. همین ها را به مامان هم گفتم. وقتی که دیدم مثل چند روز گذشته از خواب ظهرش زده و تند و تند در حال بافتی بافتن است.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۸:۱۳
تیستو