درخت بلوط

بایگانی

۱۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

   حالا که به وقت بازدید عشایر، مغزم به من فرمان میدهد تعارف چای هیچ چادری را رد نکنم، انتظار دارم کلیه هایم هم به افتخار این سطح بالای فهم و شعور چند ساعتی را دست از کار بکشند.

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۴۳
تیستو

+ چه خبر؟ چیکارا میکنی؟
- هر روز جارو برقی و پیس پیس رو دنبال خودم میکشم و نقطه ی جدیدی از خونه رو فتح میکنم.
+ :)) ان شالله تا اخر هفته مرزهای شمال و شمال غرب رو هم ازاد کردی.
- نه خب. باید به فکر حفظ استحکامات هم بود. تا میای یه جا رو ازاد کنی دو جای دیگه سقوط میکنه

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۱۲
تیستو

می گوید:

عاشقی برای فقرا بد دردیست، انگار که مزرعه شیب دار باشد و گندم ها کوتاه و داس هم کُند.

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۴۹
تیستو

وقتایی که دلم گرفته، هر شماره ای که بگیرم جواب نمیده. حتی اگر ۱۲۵ باشه.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۰۳
تیستو

خوشحال باشی که امروز می توانی کمی بیشتر بخوابی و دیرتر از همیشه سر کار حاضر شوی ولی ساعت ۷ صبح خاله جان از خانه ی روستایی با سوسن خانم تماس بگیرد که" هوا به این خوبی حیف است و پاشو بیا اینجا" و تو هم بخاطر روشن شدن کولر ها در اتاق خوابت باز باشد و سوسن خانم هم با صدای بلند شروع کند اقوام باقی مانده در شهر را فراخوان کردن و بعد تر برود اماده شود و مقداری خوراکی برای بردن آماده کند و از آن طرف بابا که از اولین روز رجب روزه بوده عهد همین امروز روزه نباشد و با پر سر و صدا ترین روش ممکن نیمرو و چای درست کند و باز وقتی با پوست کلفتی تمام سعی میکنی خوابت را ادامه بدهی بیایند بالای سرت که "قالیچه های زیر تختت رو میخوایم ببریم". و بعد از اینکه قالیچه ها را با جان کندن از آن زیر کشیدی بیرون و خواستی برگردی به رخت خواب، صدای هلیکوپتری که برای اعزام بیمار دارد فرود می آید ضربه ی اخر را بزند.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۲۱
تیستو

   دلتنگی مثل از دست دادن طحال است. تا توی بدنت هست فقط خوشحالی که آن را داری. خبر نداری که چیست و کجاست و اصلا چقدر به دردت میخورد. اما وقتی از دستش می دهی درد میکشی، نزدیک است که از شدت خونریزی بمیری، ایمنی بدنت پایین می آید و هی مریض میشوی و هی ضعیف و ضعیف و ضعیف تر...

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۲۵
تیستو

دیروز با موبایل مادرش با من تماس گرفته و میگوید: دستت درد نکنه که دارو دادی حالم رو خوب کردی. میگویم خواهش میکنم و حالش را می پرسم. میگوید خوبم. میگویم امیر علی و فاطمه خوبن؟ میگوید: نه اونا خوب نیستن. فقط من خوبم.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۱۶
تیستو
- از امروز شروع کردم به آفتاب گرفتن.
+ چه خوب.
- به نظرت اگر هر روز آفتاب بگیرم و قرص ها رو مصرف کنم استخوان هام محکم میشه؟
+ خیلی اوقات.
- چی؟ میشه یا نمیشه؟
+ احتمالا.
- چی بخورم که کلسیم ش زیاد باشه؟
+ قرص نوشت که.
- نه خوردنی چی بخورم که کمکی بشه بهش.
+ شیر. حداقل سه لیوان.
- تو هم باید کمک کنی دیگه.
+ یعنی من برم بخرم؟!
- آره. محلی باشه. خودم پولشو میدم خب.
+ الان مشکل پولش بود؟
- این همه نعنا واسه چی بود؟
+ خشک کنم.
- این چی؟
+ واسه خوردنه.
- دیروز توی بانک یه آقایی میگفت چشمه ی فلان جا دوباره جوشیده. اینقدر خوشحال شدم.
+اوهوم.
- خیلی خوب میشه دیگه همه جا سبز میشه.
+آره.
- چقدر بد که بچه ها رفتن نه؟ خونه یهو خلوت شد. اگر تو نبودی حتما گریه ام میگرفت.
+ ...
۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۲۵
تیستو

بهش حسودی ام شد.

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۲۳
تیستو

   بیایید یک قراری بگذاریم. قرارمان این باشد که وقتی پُستی امکان ارسال کامنت نداشته باشد به هیچ وجه باهم درموردش حرف نزنیم. چه با کامنت خصوصی، چه چتی، چه تلفنی و چه حضوری. قول؟ ممنون.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۲۲
تیستو