درخت بلوط

بایگانی

۱۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

کسی که یک بار بهم دروغ گفته، باز هم ممکنه این کار رو بکنه.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۱۱
تیستو
خیلی دوست دارم بدونم چرا دخترا وقتی ازدواج می کنن فکر میکنن که یه اسب شاخ دار در حال پرواز رو شکار کردن؟
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۳۲
تیستو

صبح که با صدای آلارم گوشی بیدار شدم با خودم گفتم روزم را از اول اول با نام خدا شروع میکنم، حتما امروزم کلی بخیر می شود. بلند گفتم "بسم الله الرحمن الرحیم"و ناگهان برق رفت."صدق الله العلی العظیم"

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۴۵
تیستو

    مثلا میایم خیلی کدبانو باشیم و تخم شربتی ها رو میریزیم توی قالب های سیلیکونی ستاره ای قلبی و گلی که بعد بندازیمش توی شربت که هم ممد حیات باشه و هم مفرح ذات،  ولی تخم شربتی ها تخم جن بازی درمیارن و دیگه همدیگه رو ول نمیکنن و همینطوری گلوله میمونن توی شربت. کلا همیشه همینطوریه. هر کی به ما میرسه تخم جن بازی درمیاره.

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۰۲
تیستو

جایی که نای به دو نایژه ی چپ و راست تقسیم می شود را کارینا می گویند. به جرات می توانم بگویم از نوک زبان تا کارینایم کویر لوت است. خشک خشک.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۴۶
تیستو

تو برای من ترکیبی از عشق، آرامش، امید، شادی، طراوت‌، جوانی و ده ها حس خوب دیگر هستی. ساده تر بگویم، وقتی بخواهم سپر مدافع ام را ظاهر کنم قبل از به زبان آوردن ورد، به تو فکر میکنم.

#میم

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۱۸
تیستو
خرداد برای من صدای غیژ غیژ کولر آبی اتاق مطالعه ی خانه ی بابابزرگ است وقتی ظهرها جلوی تلویزیون ولو بودیم و سیب ترش میخوردیم و هر چند دقیقه توهم شنیدن صدای بوق ماشین مامان را میزدیم و می دویدیم و سرکی میکشیدیم و ننه ای که توی آشپزخانه برای روغن دادن روی پلو کمی پیاز سرخ میکرد و خاله دایی هایی که کم کم از راه می رسیدند و بابا بزرگی که تا از در وارد می شود پول ها را از توی جیبش روی میز تلویزیون می اندازد و سفره ای که کم کم پهن میشود و بوی ریحانی که خانه را پر کرده و مایی که بین قاشق چنگال ها دنبال قاشق انگوری میگردیم. حالا پانزده سالی هست که خرداد برای من تمام شده.
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۰۱
تیستو

به ظرف ی‌در یخچال اشاره میکنم و میگویم این چیه؟ میگوید: عسله. محمد اورده. ولی نخوردیم ازش هنوز. مگه تا وقتی تو و یاس و زهرا ازش نخوردین من میتونم بخورم؟

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۱۷
تیستو

دیروز ۴ ساعت را با ماشین سواری طی کردم تا برگردم خانه، ۲۱ ساعت و نیم را خانه بودم و حالا با سیاه چاله ی بزرگتری در سینه ام دارم برمیگردم. بعضی ها از اول قسمت شان دلتنگی بوده و هست.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۳۷
تیستو

   در گروه خانوادگی بحث سر سفر مشهد است که بخاطر کنکور دختر خاله جان به تاخیر افتاده بود. فکر کنید کنکور روز هفتم تیر است و خانواده قرار سفر را برای روز هشتم صبح اول وقت گذاشته اند و حتی کوتاه ترین زمانی برای مدیریت افسردگی پس از کنکور در نظر نگرفته اند.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۲۰
تیستو