درخت بلوط

بایگانی

۱۲ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

دیروز به شوخی گفتم: "مثل یتی شدی!" پرسید یتی چیه؟ برایش توضیح دادم که یک هیولای افسانه ای در کوههای هیمالیاست.‌ خندید و گفت "تو و یاس و شاخدار هم که همش توی دنیای افسانه ها و قصه ها سیر میکنین". خب این یکی از بهترین تعریف های دسته جمعی بود که از خودمان شنیده بودم 😊

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۱۲:۰۱
تیستو
خبر خوب اینکه از شر همکلاسی ها و هم مدرسه ای های چوغولی بکن و اب زیر کاه مدرسه خلاص شدیم. خبر بد هم اینه که همون همکلاسی های و هم مدرسه ای های بزرگ شدن و حالا میرن سر کار.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۱۱:۴۵
تیستو

    مثلا من آن دختر چادر سیاه و زنبیل قرمز به دستی باشم که هر روز نزدیک ظهر از راه کلاس خیاطی ام بیایم نانوایی و تو همان شاگرد نانوایی باشی که عوض سنگگ معمولی که دست مردم میدهی، قایمکی برایم سنگگ کنجدی برشته زده باشی و  قایموشک بازی و زرنگی بلد نباشی و مشتری های دیگر دیده باشند و دعوا شده باشد و یک چک از شاطر خورده باشی و هزار بد و بیراه از مردم.

۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۷ ، ۱۱:۱۳
تیستو

اگر میتونستم یکی از لوازم منزل رو از پنجره ی خونه پرت کنم بیرون، فکر میکنید چی رو پرت میکردم؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۲:۰۶
تیستو

     دکمه ی Reset Factory که نداریم. وقت هایی که دلمان گرفته و به این راحتی باز نمی شود و خودمان را توی شلوغی هفته ها و ماه ها گم کرده ایم و کلاف ذهنمان درهم برهم که شده هیچ، گره هم خورده، دو راه بیشتر نداریم. یا باید دو شاخه را از برق بکشیم بیرون یا باید restart شویم. حضور در نقطه ی جغرافیایی 36.2879 درجه ی شمالی و 59.61157 شرقی برای ما آدم معمولی ها حکم همان restart را دارد.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۸
تیستو

باشگاه رفتن اینطوریه که خدا تومن ماهیانه پول میدی که بری با چند تا دستگاه مختلف خودت رو شکنجه بدی.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۷ ، ۱۰:۰۱
تیستو

   شاخدار به حساسیت روی کتابهایش معروف است. اینطور که اجازه نمیدهد لای کتابهایش را بیشتر از ۸۰ درجه باز کنیم. فکر میکردم کتابهای یومونچه از این قاعده مستثنی است ولی اشتباه میکردم. یک کتاب را داده دست خودش تا اگر دلش میخواهد آن را پاره کند و بخورد، مابقی را اما نیم متر بالای سر یومونچه نگه میدارد و از رویش برایش شعر میخواند. حالا دختر خاله برایم تعریف میکرد که رفته خانه ی شاخدار و موقعی که داشته کتاب ها را دید میزده شاخدار تعارفش کرده که کتابی را ببرد و بخواند. حالا از دختر خاله که کلی شاخ و دُم در آورده بود انکار و از شاخدار اصرار. فکر میکنید چه کتابی؟ "خدمتکارها". کتاب من.

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۷ ، ۱۲:۰۴
تیستو

یکی از فامیل ها امروز واسه ی عروسی اش دعوت کرده. خب لامصبا یه روز رو یوم شک در نظر بگیرید خب.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۷ ، ۲۲:۲۲
تیستو

   اگر بخوام براتون یومونچه رو تعریف کنم، به توصیف صحنه ی کوچیکی بسنده میکنم.

شاخدار بردتش پوشکش رو عوض کنه. با دو دست بچه رو گرفته زیر شیر آب و با دندون استین بچه رو توی دهنش نگه داشته. چرا؟ چون یا دستش رو می بره زیر شیر آب و یا شالاپ شالاپ می کوبه توی صورت مامانش.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۷ ، ۲۲:۱۹
تیستو

     حالا اگه من جای کسایی بودم که توالت های مهر و موم شده ورزشگاه ازادی رو کشف کردن بودن، حتما حس باستان شناس های کاشف مقبره ی توت عنخ آمون بهم دست می داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۷ ، ۲۲:۰۷
تیستو