درخت بلوط

بایگانی

آب در هاون

دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۱ ب.ظ

    سال گذشته همین موقع ها بود که با دانشگاه رفته بودیم مشهد . صبح روز دوم سفر ، وقتی زیارتمان را کرده بودیم و داشتیم برمیگشتیم هتل و زیر نقاره خانه ایستاده بودیم به خداحافظی و البته عکاسی ، آقای خادمی که آنجا ایستاده بودند به هر چهار نفرمان زیارت قبولی گفتند و شکلات تعارفمان کردند . ما هم با کلی ذوق شکلات ها را قبول کردیم و گفتیم ممنون ، مرسی ! که آقای خادم با قیافه ی یک بابا بزرگ عصبانی تشرمان زد که  : یک مومن ، از کلمات دشمن استفاده نمیکند ، لباسهایشان را نمیپوشد ، غذای دشمن را نمیخورد . یک مومن باید حواسش به ریز زندگی اش باشد و غیره . آخرش هم کلی دعای خیر بدرقه ی راهمان کرد و گفت بروید به سلامت . آمدم شرط ادب را به جا بیاوردم ، گفتم : مرسی از دعای خیرتون حاج آقا .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۳
تیستو

نظرات  (۲)

"آب در هاون" حق مطلب رو ادا نمی کنه! باید از اون یکی ضرب المثله استفاده کرد. دور از جون شما البته :)))
پاسخ:
یاسین و ... دیگه ؟! به فکرم رسید ولی خب دیگه خعلی خود زنی بود !
آب در هاون و ما تشنه لبان می‌گردیم 😀
پاسخ:
یار در خانه بر مسجد حرام است .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">