از رنجی که می بریم
جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ ب.ظ
آن روزی که من و شاخدار مثل دو تا جوجه شترمرغ حرف گوش کن پشت سر خاله کوچه های بازار وکیل را قدم میزدیم و با دیدن خوراکی ها آب دهانمان را قورت میدادیم ولی از ترس اخم و تخم خاله جرات نداشتیم به هیچ خوراکی غیر بهداشتی فکر کنیم و آن دختر 4-5 ساله را دیدیم که توی آن شلوغی بازار ، کنار بساط دست فروش و به دستور مادرش شلوار جین پرو میکند فهمیدم جامعه ی ما بیشتر از همه از کمبود عقل و شعور رنج میبرد .
۹۴/۱۱/۲۳