دردم از یار است
دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۰۵ ب.ظ
َ[من در حال ریختن چای]
A: یعنی تو هنوز بعد از این همه سال نمیدونی که برای من اول باید نبات رو بذاری توی لیوان بعد چایی رو بریزی روش؟
[من در حال ریخت چای]
A: یعنی تو هنوز بعد از این همه سال نمیدونی من صبحا چایی رو با قند میخورم نه نبات؟
R: باز اون بلوز شلوارت که مال من بود کجاس؟ مگه من شپش دارم که هر وقت اینو میپوشم میندازیش تو لباس شویی؟
ََA و R باهم: اینم شد چایی؟ هنوز یه چایی دم کردن بلد نیستی؟
َA: یعنی تو نمیدونی من ماکارانی که گوشتش زیاد باشه و فلفل دلمه توش نباشه نمیخورم؟
R: یعنی تو نمیدونی من فلفل دلمه رو توی غذا نمیخورم؟
A: یعنی تو هنوز بعد از این همه سال نمیدونی که برای من اول باید نبات رو بذاری توی لیوان بعد چایی رو بریزی روش؟
[من در حال ریخت چای]
A: یعنی تو هنوز بعد از این همه سال نمیدونی من صبحا چایی رو با قند میخورم نه نبات؟
R: باز اون بلوز شلوارت که مال من بود کجاس؟ مگه من شپش دارم که هر وقت اینو میپوشم میندازیش تو لباس شویی؟
ََA و R باهم: اینم شد چایی؟ هنوز یه چایی دم کردن بلد نیستی؟
َA: یعنی تو نمیدونی من ماکارانی که گوشتش زیاد باشه و فلفل دلمه توش نباشه نمیخورم؟
R: یعنی تو نمیدونی من فلفل دلمه رو توی غذا نمیخورم؟
۹۵/۰۱/۳۰