شریک غم تون
يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۴۳ ب.ظ
یک اتفاق کفر درار و ناراحت کننده برای قورباغه افتاده بود و فقط و فقط برای خاله کوچیکه تعریف کرده بود و قرار شد برای اینکه کسی ناراحت نشود خاله قضیه را پیش خودش نگه دارد. صبح زن دایی زنگ زده بود به خاله کوچیکه و دیده بود عصبانی است، خاله کوچیکه هم قضیه را برایش تعریف کرده بود. زن دایی هم قضیه را برای پسر خاله تعریف کرده بود تا اگر راه حلی به ذهنش میرسد بگوید. پسرخاله قضیه را هم برای بابا تعریف کرده بود و هم ظهر که آمده بود آیفون خانه را درست کند و دیده بود من از سر کار برگشته ام خانه، برای اینکه به من خسته نباشید گفته باشد همان دم در در حالی که داشت کلید آیفون را نصب میکرد قضیه را برایم با تحلیل شرح داد. بابا هم که امکان ندارد چیزی را بداند ولی برای مامان تعریف نکند. بعد واقعا رواست که من برای شاخدار تعریف نکنم؟
۹۵/۰۲/۲۶