درخت بلوط

بایگانی

یک ماه گذشت

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۲۹ ب.ظ

امروز وارد دومین ماه طرحم شدم. با خودم گفتم خب تازه وارد بازی دیگر بس است. حالا هر کار که دلم بخواهد میکنم. پس به وجود اینکه شیفت عصر درمانگاه با من بود تا ساعت ۴ و نیم خوابیدم. بعد هم سر فرصت اماده شدم و جای مقنعه ی همیشگی روسری سرم کردم و ۳۵ دقیقه ای دیرتر از شروع به کار رسمی رفتم درمانگاه. انجا که رسیدم دیدم بعله... درب درمانگاه بسته است. اینطور که پیداست فعلا فعلا ها باید به منشی پذیرش و پرستار تزریقات درس پس بدهم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۲۵
تیستو

نظرات  (۴)

طرز فکرتون بامزه بود اگه واقعا با این دلایل دیر رفتید :))
+
تازه وارد "بازی" رو هم خیلی خوب گفتید!  :)) 
پاسخ:
اگه بدونید چه وضعیتیه! بی تجربه گیر اوردن. میگن ساعت 7 و نیم صبح درمانگاه باش داریم میریم روستا. یک ماهه که دارم 7 و نیم میرم درمانگاه و ساعت 9 میریم روستا. شیفت عصر هم همینطور. میگن ساعت چهار شیفت شروعه شما ولی چون تابستونه و ماه رمضون عیب نداره چهار و نیم بیا یا حداکثر یه ربع به پنج. بعد من میرم میبینم در درمانگاه بسته اس. توی این گرمای جنوب باید توی حیاط منتظر پذیرش که کلید دستشه بمونم.
دست بالای دست بسیار است
پاسخ:
خعلی :|
خدا قوتشون بده واقعا
پاسخ:
واقعا ! رز امروز جدی جدی خواب موندم ساعت ۵و نیم رسیدم :))))
حتما میخواسی کاملا طبیعی به نظر بیاد:دی
پاسخ:
عجباااا . واقعا خواب موندم! صورتم عین بادکنک شده بود از ورم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">