درخت بلوط

بایگانی

شنود خانگی

شنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۸ ب.ظ
     نزدیک های نیمه شب است. پسر خاله ها دارند تند و تند مشق های مانده شان را می نویسند و من و دختر دایی داریم آرام با هم درد و دل میکنیم. تازه صحبتمان گل انداخته و داریم با هیجان صحبت میکنیم. البته دختر دایی هم حواسش هست و بخاطر حفظ امنیت بعضی کلمات را تنها با حرکات لب به من میرساند.یهو می بینیم محمد حسن مداد را انداخته روی دفترش و زل زده به دهان دختر دایی. تا میگویم چرا زل زدی به سارا و بشین مشقت رو بنویس خیلی طلبکار میگوید: یه چند تا کلمه رو پانتومیم گفتین من متوجه نشدم، مجبورم نگاتون کنم ببینم چی میگین.
موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۲۷
تیستو

نظرات  (۱)

:))
چقدددر صادقانه!!
پاسخ:
محمد حسن است دیگر!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">