Case report
شنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۵ ب.ظ
دیروز رفته بودیم گردش. ناهار مهمان دایی کوچیکه بودیم. خدا رو شکر نعمت فراوان بود. کباب و گوجه و سبزی خوردن و ماست و میوه و تنقلات. فقط نان خیلی کم داشتیم. چرا؟ چون صبح مرد ها رفته بودند یک عالمه نان و یک ظرف آش خریده بودند. منتهی حینی که برای ساخت و ساز خانه ی روستایی مان رفته بودند پشت ساختمان، گاوی آمده بود و نان ها و آش و ظرفش را باهم خورده بود.
۹۵/۰۹/۲۷