احتیاج دارم برای یک بار هم که شده در تمام عمرم، در یک کاری پیروز شوم. موفق شوم. بپرم بالا و بگویم آخ جون! شد! توانستم!
احتیاج دارم برای یک بار هم که شده در تمام عمرم، در یک کاری پیروز شوم. موفق شوم. بپرم بالا و بگویم آخ جون! شد! توانستم!
در لُری نمی گوییم "میرینم برات". می گوییم "سیت ایکالُم"که یعنی برایت می کارمش، منتظر بنشین که رشد کند و سبز شود. اَند آی تینک دَتس بیوتیفول.
گفته بودم سیاهی لشکرم. نه "انی سلم لمن سالمکم"م معلوم است و نه"حرب لمن حاربکم"ی از من سر زده. نه به درد دوستی می خورم و نه جنگیدن. ولی حالا بعد از چهل و چند روز، دلم به پایین کشیدن بیرق عزایی که بالای در خانه آویزان شده رضا نمی دهد.
امروز چند پر نعنا از باغچه درمانگاه چیدم و توی ماسکم گذاشتم و به به... از ته دل نفس کشیدم.
زره پوشیدم و شمشیر برهنه کردم و منتظر نشستم که یکی جرات کنه بهم بگه بالا چشمت ابرو.
زره پوشیدم و شمشیر برهنه کردم و منتظر نشستم که یکی جرات کنه ازم بپرسه، چرا میخوای کارت رو ول کنی، حیفه!
حیف منم، بی خِرَد.
باید یکی رو پیدا کنم، کل ضرب المثل ها و حکایت هایی که به گویش مادری بلدم بهش یاد بدم که به نسل بعد انتقال پیدا کنه، منتهی هنوز کسی رو که اینقدر بی تربیت باشه، توی خانواده پیدا نکردم.
زره پوشیدم و شمشیر برهنه کردم و منتظر نشستم که یکی جرات کنه ازم بپرسه چرا برکت؟
این بچه دیشب به مامانش اصرار اصرار که مث مامان جون اینا -لُری- حرف بزن. بعد مامانه که حرف میزد، این ریسه می رفت از خنده. لابد فکر میکرده داریم مسخره بازی درمیاریم.
شغلی که با مردم در ارتباط باشه و مراجعه کننده داشته باشه، خیلی سخته. خیلی. حالا میخواد میوه فروشی باشه، می خواد مکانیکی باشه، یا مدیر مدرسه یا پزشک یا هر چی.