خانم آمده، مثل همیشه آرام و باوقار ولی این بار با نگاه و حال آشفته. کارش را انجام می دهم و آخر کار حالش را می پرسم، می گوید همسرش را تازه از دست داده. کلی ناراحت میشوم و تسلیت می گویم و برایش آرزوی صبر میکنم . اما گویا همه ی غم این نیست. می گوید خدا بیامرز چند ماه پیش از فوتش دو دنگ آپارتمان را زده به نام یک موسسه خیریه ی درمان بیماران سرطانی. بدون اینکه به کسی چیزی بگوید. حالا آن موسسه سهمش را میخواهد، مادر همسرش هم، بچه های خودش هم ایضا. اموال ماترک دیگر چه دارند؟ جز همین آپارتمان، هیچ. خب حالا بفرمایید اگر این زن مهریه ی دندان گیری نداشت که به اجرا بگذارد، باید چه میکرد؟