مامان تخت خواب یاس را بخشیده بود. کمد لباس هایش هم وضع خوبی نداشت. غیبت دو ماهه اش فرصت خوبی بود برای نو کردن تخت و کمد و لحاف و تشک و غیره... دوشنبه که یاس آمده بود خانه در قدم اول فکر کرده بود اتاق را اشتباهی رفته. کلی ذوق کرد و تشکر و غیره. گفت فکرش را هم نمیکزدم بیایم ببینم اتاقم کاملا تکانده شده و تمیز و مرتب است و اثاثیه از دم نو شده و کتاب ها مرتب چیده شده توی کتابخانه و وای چه تشکی و وای چه لحافی... گفتم حالا دفعه دیگه که بیای میبنی برات زن گرفتیم!