خان که هیچ. آقای مباشر هم خیلی وقت است که مرده. پسر مباشر اما سالهاست روی یکی از صندلی های سبزِ ساختمانی در حوالی میدان بهارستان تهران جا خوش کرده است.
پنج شنبه و جمعه را رفته بودیم خانه روستایی مان. از خوب یا بد روزگار تلفن های همراه آنجا به مشقت انتن میدهد. با شاخدار میگفتیم که فکر کن وقتی برمیگردیم شهر ببینیم خالی از سکنه است و یک عده ای کل مردم را دستگیر یا قتل عام کرده اند و تنها یک گروه دختر پسر خفن باقی مانده اند که دارند در مقابل تروریست ها مقاومت میکنند و از این فکر کلی هیجان زده شدیم و خندیدیم و تخمه خوردیم و هنر نمایی الاغ ولگرد را تماشا کردیم. وقتی برگشتیم خانه شنیدیم ناو آمریکایی 56 فروند موشک به سمت یکی از پایگاه های هوایی سوریه شلیک کرده است.
پیشتر ها موهای فرفری و گربه و استقلال تهران و دستمال کاغذی تنو و شیوید و ماست سِوِن و جکوزی و اوفی جُسمش و فارماکوگنوزی و آلرژی مرا یاد هیج کس و هیچ چیز نمی انداخت. اما حالا موهای فرفری و گربه و استقلال تهران و دستمال کاغذی تنو و شیوید و ماست سِوِن و جکوزی و اوفی جُسمش و فارماکوگنوزی و آلرژی و قمیشی و کیف پولم و علامت ریاضی بی نهایت و لازانیا و شربت آبلیمو و حتی دسته موهای سپید کنار شقیقه ام مرا یاد او می اندازد. او تنها مو فرفریِ دماغ عملیِ استقلالیِ دنیاست که من دوستش دارم.
- خاله خاله امروز تولد بابامه. براش کادو یه رقابی خریدیم با دو تا ش...ت. رقابی اش رو پوشیدم تا اینجام بود[به زیر زانویش اشاره می کند]
قبل تر ها وقتی ناراحت و عصبانی بودم می دانستم که شب که بخوابم، صبح با حال خوش از خواب بیدار خواهم شد. حالا اما اینطور نیست. شب با فکر عصبانی و ناراحت میخوابم و صبح که بیدار میشم انگار خشم کل سلول های بدنم را آلوده کرده.
میخواهیم آهنگ رد خون افتخاری را دانلود کنیم. میگویم: چی بود شعرش؟ میگوید: طرح زخم یه قناری توی طاووسی که مرغه!