عصر ماشین
دوشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۰۳ ق.ظ
این دو روزی که دایی رفته بود مشهد ، زن دایی و بچه ها خانه ی من بودند . از لاک ی شدن دیوار توسط پرنسس و شکستن گوی تزیینی توی حمام توسط امیل للی و خط خطی شدن تبلت زن دایی توسط محمد یاسین که بگذریم ، میرسیم به شب شنبه که بچه ها را برده بودیم پارک . در راه برگشت به خانه ، چشم بچه ها به یک هیوندا جنسیس کوپه ی زرد رنگ که سر کوچه پارک شده بود افتاد و داد و فریادشان به هوا رفت که : وااااااای این ماشینه رو ! بنزه !!! من که از خجالت بنفش شده بودم . زن دایی هم از شدت خنده نمیتوانست حرف بزند . بچه ها هم دست بردار نبودند و در آن ساعت شلوغی قصد جان آبروی ما را داشتند . هیچ کسی هم نبود به این بزغاله ها بگوید اگر مثل ما سمند سوار میشدید عیب نداشت ، ولی خدا وکیلی از روی - به قول محمد یاسین - سانفافه تان خجالت نمیکشید ؟
۹۴/۰۳/۱۸
با اقدامات فاشیستی خودش هم نتونست جلوی این سقوط آزاد رو بگیره