درخت بلوط

بایگانی

خانواده ی دکتر تیستو

سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۵۴ ب.ظ

       یه بارم یادمه یکی از نوه ها در مقابل یکی از بزرگترا یه رفتاری نشون داده بود که نباید انجام میداد. شبش ما هفت هشت نفری نشسته بودیم دور هم و داشتیم این قضیه رو نقد میکردیم که دایی الف در نکوهش رفتار طرف گفت: "درسته که من خیلی برا خانواده دردسر درست کردم و همه تصمیماتم اشتباه بوده و جز اعصاب خُردی و نگرانی چیزی واسه خانواده و بزرگترا نداشتم و یه ذره هم عاقلانه رفتار نکردم  ..‌." خلاصه اون همینطور میگفت و هی به ماها که توی جمع بودیم نگاه میکرد بلکه یکی بگه "نه بابا این چه حرفیه..." ولی ماها که از اوناش نبودیم که روی حرف بزرگترمون حرف بزنیم،  همه متفق القول، مثل گروه سرود ناشنوایان،  فقط در تایید سرتکون میدادیم.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۱۴
تیستو

نظرات  (۴)

۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۲:۵۵ پلڪــــ شیشـہ اے

😅😂😂😂 وای بنده خدا. چه ستمگرید شماها

پاسخ:
بابا خب داشت حق میگفت. بعد خب من هیچی. خواهر برادراش هم تایید میکردن 😅😂
۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۲۰ پلڪــــ شیشـہ اے

😂😂😂🙄🙄 مظلوم بوده طفلی اون وسط

پاسخ:
ولی بعدا همینو تعریف میکردیم کلی میخندیدیم باهم 😅😁
۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۲۹ پلڪــــ شیشـہ اے

😂😂😂👌👌👌

کمرش شکست بنده‌ی خدا اون لحظه😂

پاسخ:
تازه یه ذره با واقعیت روبه رو شد فقط :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">