خاطرات درمانگاه
سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۴۷ ب.ظ
- دکتری هم راحته ها. کاری نداره دارو نوشتن.
+ آره واقعا دارو نوشتن کاری نداره. تشخیصه که سخته.
- خب تشخیص نمیخواد که. مردم خودشون میان میگن چشونه!
+ من روزی چند بار باید براشون توضیح بدم که اتاق دو و سه رو باهم اشتباه نکنن و هی یاداوری کنم شماره اتاق ها دو جا زده شده و عدد 2 دوتا دندونه داره و عدد 3 سه تا! بعد به نظرت این آدما سر راست میان به آدم میگن چشونه؟
۹۹/۰۷/۲۲
😂😂😂
فقط اسم در کرده😅😶
شماها تمرین کنندگان صبر هستید.😑😶
چند وقت پیش رفتم دکتر. از دستش حسابی شاکی شدم. خیلی برخورد بدی داشت. صدبار خواستم زنگ بزنم درمانگاه شکایتش رو بکنم هنوزم همتم نشده.
حتی اومدم اینستا در موردش بنویسم.😑 خیلی منزجر کننده بود.
بهشون میگم فشارم پایینه تهوع دارم.
پاشده اومده شکم من و فشار میده 😐 بعد میگه کته بخور و موز. 🙄 لعنتیا موزم گرون کردن.
😶😏بعدم آمپول هیوسین نوشته و قرصش رو.
حالا منم در حالت عادی اصلا MOM میخورم تا روزم شب بشه.😑🙄 تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. نمیدونم دل پیچه رو ازکجاش درآورد دکتر.