قطع عضو روح
چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۵۳ ب.ظ
آقایی که امروز در دفتر پلیس +10 زشت ترین عکس تمام عمرم را گرفت، وقتی کد ملی ام را گفتم، پرسید: فلان جایی هستی؟ گفتم بله. پرسید: دکتر فلانی را میشناسی؟ گفتم بله دایی ام بودن.
کلی تحویل گرفت. به تاسف سرش را تکانی داد و چند باری آخ گفت و "دستهایش را کوبید به هم و در هم قفلشان کرد" و گفت: من و دایی ات باهم "اینطوری" بودیم. از اولش. از کردستان.
درست که من و دایی با هم "اینطوری" نبودیم. ولی خب جای خالی اش هنوز هم به چشمهام نیش می زند. به دلم هم.
۰۰/۰۴/۲۳
آخ...
فوتشون با دختر دایی م همزمان بود و یادمه دوتامون بهمن اون سال داغدار بودیم. روحشون شاد...