تیستو و هزاران غُر نزده
سه گروه رو اعصاب می شناسم. اینایی که صبح جمعه پا می شن میرن کوه و اینایی که زیاد کتاب میخونن و اینایی که چند تا بچه دارن یه جوری بادی به غبغب می ندازن و میگن وای من هر هفته میرم کوه، وای من اینهمه کتاب میخونم، وای من چهارتا بچه دارم! انگار واسه ما رفتن کوه، واسه ما کتاب خوندن، واسه ما زاییدن. بابا هر کار کردی واسه خودت بوده، لذت هوای آزادش، تحول فکری اش ( اگر اتفاق افتاده باشه) و محبت و شیرینی فرزند و پدر/ مادر شدن ، همش واسه خودته! همش! هیچی اش رو ما نمیخوایم!
گیاهخوار ها که ارث پدرشون رو از ما طلب دارن رو فعلا کاری نداریم چون هر چقدر بخوایم چک بنویسیم واسشون، بدهی مون بهشون تسویه نمیشه. بلکه طلبکارن از ما، بدین علت که : ما دلمون نمیخواد پروتئین بخوریم، شما چرا می خورید؟
امروز هوای کوه خیلی خوب بود😁😁😁😆