عقاید تیستو
با فعل " مجبور شدن" مشکل دارم. از نظر من مجبور شدن یعنی اینکه کُلت گذاشته باشند روی شقیقه ی آدم و یا عزیزان آدم و گفته باشند فلان کار را بکن وگرنه مغزت/ مغزش را می پاشیم به دیوار. در غیر این صورت مجبور شدن هیچ معنایی ندارد. ما در هر موقعیتی تصمیم می گیریم! با توجه به سود و زیانی که داریم! مثلا من مجبور نشدم پزشکی بخوانم، من تصمیم گرفتم! من مجبور نشدم دور از همسرم باشم، ما دو نفره تصمیم گرفتیم و مسئولیت تصمیم مان را هم می پذیریم.
این "مجبور شدم" و "قسمت این بود" و از این دست گوه خوری ها، همه و همه برای فرار از قبول مسئولیت تصمیم های زندگی است. پس نظام مهندسی هم "مجبور" نشده به فشار مسئولین و بالا دستی ها برج متروپل آبادان را تایید کند، نظام مهندسی تصمیم گرفته برا بقای مسئولیت و موقعیت شغلی اش ساختمانی که ایمن نبوده را تایید کند، مسئولین و بالا دستی ها هم سودشان را حساب کرده اند و بعد تصمیم گرفته اند خواسته ی برج ساز متخلف را به قانون ترجیح بدهند.
دقیقا.