خانواده ی دکتر تیستو
جمعه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۰۰ ب.ظ
الان مهران شیک و پیک و اودکلن زده اومده بود خونه (قاعدتا خونه مامان اینا). گویا از صبح پاشده خونه رو تمیز و دسته گل کرده و تحویل دختر آقا شاهرخ داده و حالا اومده دنبال بابا. بابا هم تر و تمیز و اصلاح کرده اومده پایین و هی بهش میگه بریم شروع میشه ها! هی اون میگه زوده. تهش هم مثل همیشه دعواشون شد. مهران میگه ببین من بخاطر تو دارم میام! بابا میگه غلط کردی باید بخاطر خدا بیای وگرنه نمیخوام بیای اصن.
مقصد؟ نماز جمعه.
۰۱/۰۳/۲۰