درخت بلوط

بایگانی

خاطرات مناسبتی تیستو

چهارشنبه, ۱۷ اسفند ۱۴۰۱، ۰۳:۳۳ ق.ظ

    یه سال نیمه شعبان مامان پشت یکی از کارت های کوچک تبریک عید که توی پلاستیک شیرینی ها می ذارن رو امضا زد و اون یه دونه رو قاطی همه ی شیرینی ها کردیم و قرار شد به همه توضیح بدیم که یکی از کارت ها امضا داره، اگر دیدن بیارن در خونه بهشون کادو بدیم - کادو ربع سکه بود. بله به نظر می رسه ما سابقا پولدار بودیم- خلاصه غروبی که داشتیم توی خیابونِ جلوی خونه پذیرایی می کردیم یه آقایی با موتور اومد، خسته ی خسته. کارگر بود و از سر کار می اومد. مردم معمولا توی این مراسما تعارف نمیکنن اصلا. که البته نوش جونشون. ما هم پذیرایی میکنیم که بردارن حتما.  ولی اون آقا فقط یه لیوان شربت خورد و  یه بسته کوچیک شیرینی برداشت. بعد تازه اجازه گرفت، گفت: میشه یه بسته دیگه برا خانومم بردارم؟ خانومم بارداره.

اره. کارت امضا شده توی بسته ی شیرینی خانومش بود 💔

۰۱/۱۲/۱۷
تیستو