درخت بلوط

بایگانی

ارغوانم آنجاست

سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۲:۲۸ ق.ظ

    روز تولدش که با بچه ها رفتیم بهشت زهرا، بزرگترها را نبرده بودیم - غیر از خاله بزرگه که بچه هایش دهانشان چفت و بست ندارد و البته حریف مادرشان هم نمی شوند- عزارداری مان بعد از مدتها دست خودمان بود. هیچ کس بلندمان نکرد که بگوید "بسه"، "پاشو"، "مواظب فلانی باش" ،"از فلانی پذیرایی کردی"، "به فلانی سلام کردی"، "فلانی را بدرقه کردی". هر چقدر دلمان خواست نشستیم و گریه کردیم. دعا و قرآن خواندمان که تمام شد، دقیقه های آخر شارژ اسپیکر نُقلی مان، آهنگ هایی که در ان 37 روزی که گذشت، به یادش زمزمه می کردیم را پخش کردیم و زار زدیم.

   این را پسرخاله پخش کرد. از چند روز بعدش که ازش خواستم فایلش را برایم بفرستد تا همین الان، جرات نکرده ام دوباره بهش گوش بدهم.

۰۲/۰۲/۲۶
تیستو