درخت بلوط

بایگانی

خاطرات خارج از درمانگاه

دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۵۴ ب.ظ

  دیشب ساعت ۱۰ به بعد، وقتی رفته بودم بخوابم که دختر سرایدارمون اومد دم در خونه که واسش سرم بزنم که گفتم نمیتونم و از فارغ التحصیلی تا حالا کلا ۵ تا سرم هم نزدم و آمپولش رو عضلانی براش تزریق کردم. امروز هم تازه از سر کار رسیده بودم خونه و داشتم ناهار میخوردم که خانم همسایه اومد براش نسخه بنویسم. ساعت چند بود؟ ۳و نیم! بعدم که نسخه رو گرفت، اومد براش بزنم.

   خلاصه اگر شما هم توی دست و بالتون آمپول زن دارین، یهو سر ظهر و آخر شب پا نشید برین دم خونه اش. مثلا قبلش پیام بدین. شاید اونم مث تیستو صبح ها ۷ نشده از خونه می زنه بیرون و تا بعد از ساعت ۳ برنمیگرده و کلا با یه لیوان کافی میکس و چند فنجون چایی بدون قند سر پا بوده و واقعا غذا لازم باشه و از اون ور کولر خونه اش خراب بوده و گرما زده شده و سر درد و تهوع داشته و واقعا خواب لازم بوده.

و درسته که حالا تیستو نمی میره یه آمپول بزنه، ولی بقرآن تا حالا کسی از بدن درد هم نمرده.

موافقین ۱۱ مخالفین ۱ ۰۲/۰۳/۲۹
تیستو