درخت بلوط

بایگانی

خاطرات مناسبتیِ درمانگاه

شنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۲:۲۲ ب.ظ

    کاغذ داروها رو میده دستم، می بینم بعد از قرص فشار و قند و قلب و معده نوشته : من یزیدم. میگم دور از جونت چرا اینجا نوشتی من یزیدم؟

منظورش منیزیم بود.

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۳/۰۴/۲۳
تیستو

نظرات  (۵)

۲۳ تیر ۰۳ ، ۱۳:۴۰ زری シ‌‌‌

😂😂😂

😉🤣🤣😅😅

😆😆😆😆😆 وای

چطوری دوم آوردی تا الآن نترکیدی از خنده؟

پاسخ:
ببین اول واقعا نفهمیدم چرا اینو نوشته. برا همین پرسیدم! اصلا به ذهنم خطور نکرد چیز دیگه نوشته باشه.

ولی برا همکارم که تعریف کردم تو هوا گفت منیزیم میخواست؟ بعد همکارم پزشک و پرستار و اینا هم نبود که با دارو سر و کار داشته باشه. منشی بود. کلاه از سر برداشتم براش

خیلی قشنگه دکترها به منشی شون بگن همکار. آفرین. الحق که مشتی هستی :)

پاسخ:
خب همکارمونه دیگه 😅
ولی کلا توی درمانگاه ما با همه تقریبا به یه سطح برخورد میشه و این خانم یکی از عزیزترین همکارای منه تا به امروز
شما لطف دارین به من همیشه🌻

چرا متنو تغییر دادی پس :|

پاسخ:
تغییر ندادم که. همینو نوشته بود. ولی خودش اینطوری میخوندش : مَن یَزیدُم.
من اونطوری خوندمش.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">