مناجات نامه
پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۲:۱۷ ق.ظ
یک جایی از خط یک مترو وقتی از ایستگاه شاهد گذشته ایم و داریم میرویم سمت میرزای شیرازی، قطار یکباره از چاه سیاهی و ظلمات بیرون می آید و وارد نور و سرسبزی و طراوت می شود. انگار که تاریکی هیچ وقت این دور و بر نبوده و نخواهد بود.
من این را میخواهم خدا. نشسته ام که طناب بفرستی برایم.
۰۴/۰۳/۲۳