رویال پرنسس بوسنا علیها
سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۴، ۰۷:۲۰ ق.ظ
یکم خوابش میومد و بهانه گیر شده بود، میخواست بزنه زیر گریه که با یومونچه بردیمش توی اتاقش، بازی کنیم. آروم شده بود، داشتیم بازی میکردیم که یهو یومونچه سهوا یه قطعه پازلی که اون دوست داشت بذاره سرجاش رو برداشت و چشمای پرنسس دوباره اشکی شد. بغلش کردم و با دلجویی بهش گفتم: چیییی شد عزیزم؟ با همون گریه فرمودند: دوباره دلم گرفت!
۰۴/۰۸/۲۱

قربون دلت🥹❤️❤️🥰😍🩷