بت بزرگ
جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۵۸ ق.ظ
امروز ناهار مهمان بودم خانه ی خاله . بعد از غذا بازی بچه ها شروع شد و طبق معمول جیغ خاله بخاطر تجاوز توپ فوتبال بچه ها به حریم گلدان هایش ، در آمد که : باز با توپ زدین شاخه های این گلا رو شکوندین و یک دونه گل سالم برای من نذاشتین و برین یه جا بازی کنین که توپ به گل ها نخوره و باقی غرغرها . محمد مهدی هم دادش در آمد که : مامان شما 11 تا گلدون دارین ! همه جای هال پر گلدونه ! خب ما کجا بازی کنیم !؟ آخرش یه روز یه چکُش برمیدارم تموم گلدونا رو باهاش خرد خاک شیر میکنم ،بعدشم چکشه رو میذارم تو گلدون بزرگه !
۹۴/۰۱/۱۴