یک ماه گذشت
سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۲۹ ب.ظ
امروز وارد دومین ماه طرحم شدم. با خودم گفتم خب تازه وارد بازی دیگر بس است. حالا هر کار که دلم بخواهد میکنم. پس به وجود اینکه شیفت عصر درمانگاه با من بود تا ساعت ۴ و نیم خوابیدم. بعد هم سر فرصت اماده شدم و جای مقنعه ی همیشگی روسری سرم کردم و ۳۵ دقیقه ای دیرتر از شروع به کار رسمی رفتم درمانگاه. انجا که رسیدم دیدم بعله... درب درمانگاه بسته است. اینطور که پیداست فعلا فعلا ها باید به منشی پذیرش و پرستار تزریقات درس پس بدهم.
۹۵/۰۳/۲۵