تیستو پزشک خانواده
يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۳ ق.ظ
پیرمردی که چند دقیقه ی پیش ویزیت کرده ام با کیسه های دارویش برمیگردد. در اتاق را باز می کند و می آید داخل می گوید این آمپول ها رو کجا بزنم؟ میگویم اتاق بغل. می رود بیرون و باز به دقیقه بر میگردد و میگوید فشارم رو نگرفتی که! میگویم چشم الان میگیرم. میگوید دستت درد نکنه اون دختر دکتره یادش رفت فشارم رو بگیره. میگویم خودمم چشم الان دارم فشار میگیرم دیگه. میگوید میدونم تو هم دکتری میگم اون دکتره فشارم رو نگرفت. میگویم بابا جان خودم بودم. میگوید اونی که دارو ها رو برام نوشت رو میگم. دوزاری ام می افتد میگویم بابا جان خودم بودما الان چادر سرم کردم. یک دفعه انگار تازه شناخته باشد میگوید: عه! به به احسنت :)
۹۵/۰۳/۳۰
"تُ خُ بو مِنَ سُختی!"
احسنت! احسنت!
(((((: