یکی از حقایق تلخ زندگیم اینه که من عاشقِ دوربین شکاری بابامم ولی خب متاسفانه بابام اینقدری عاشقِ من نیست که بدش به من که واسه خودم باشه .
یکی از حقایق تلخ زندگیم اینه که من عاشقِ دوربین شکاری بابامم ولی خب متاسفانه بابام اینقدری عاشقِ من نیست که بدش به من که واسه خودم باشه .
همیشه همینطور است . کفشایی که برایش خریده ایم را با شوق پایش میکند . توی اینه ورندازشان میکند . جنسش تعریف میکند . میگوید چقدر اندازه ی پاشنه اش مناسب است و رنگش به لباسش می آید . ولی چند ساعت بعد میبینیم شال و کلاه کرده و کفش ها را هم گذاشته توی جعبه اش و در جواب سوال ما که کجا ؟ میگوید نوک اش کمی تیز است ، با یکی نوک گرد تر عوضش میکنم . بعد که برگشت میبینیم کفشش را با مدلی که 180 درجه با قبلی متفاوت است عوض کرده و این انتخاب جدید عجیب ما را یاد کفشی میاندازد که دفعه ی قبل براش خریده بودیم و باز رفت و تعویضش کرد .
هر روز ساعت 9 شب ، آدم ها و بدبختی هایی که به بار میآورند و حتی این زندگی را بگذاریم جلوی در . مرده شور هم بیاید و ببرتشان .
اصلا به این ربطی ندارد که عاشق کسی نیستم و کسی هم عاشقم نیست ، به اینکه رمانتیک هستم یا نیستم هم ربطی ندارد . وقتی چهارده سالم بود و داشتم هری پاتر و تالار اسرار را میخواندم فهمیدم ، چهارده فوریه چیست و ولنتاین یعنی چه .همان ده سال پیش نظرم این بود که ولنتاین یک قرتی بازی احمقانه است ، الان هم ایضا همین نظر را دارم .
+ روسری اهدایی توسط مدیر مدرسه ی فاطمه اینا -دختر دایی کلاس اولی ام - برای تشویق حجاب .
آقا محمد حسن–کوچکترین پسرخاله ام که جزو معدود علاقمندی های مشترک بین اعضای خانواده مان است–امسال کلاس اولی است . دفتر مشقش را که نگاه کردم ، یادداشت های با سلیقه ی معلمش که با خط خوش پایین مشق هایش جا خوش کرده بود ، حسابی سر ذوقم آورد . برای هر الف و ب نوشتن کج و کوله ای کلی تعریف و تمجید های قشنگ قشنگ نوشته بود و انتقاداتش را هم نرم و لطیف گوشزد کرده بود . در یکی از صفحات ، آقا معلم که احتمالا با دیدن لام های یغور توی صفحه حسابی نگران این شده بوده که مبادا فردا روزی ، شاگردش از پس نوشتن لطافت لیلی و ظرافت هلال ماه نو بر نیاید ، همان پایین صفحه نوشته بود : " عزیزم محمد حسن جرات و جسارتی که در وجودت حاکم است اجازه ی ظرافت کاری را از تو گرفته . بی پروا به موج حادثه ها می زنی . اگرچه این کار یک حُسن است اما تلاش کن در خط نوشتن صفای خاطر را به کار بگیری "