امروز توی حیاط و زیر نور آفتاب که طلایی تر و ملایم تر هم شده بود یک قاصدک دیدم. کلی خوشحال شدم که بَه بَه قاصد روزهای قشنگ و زیبایی که قرار است با آمدن پاییز بیاید، از راه رسیده. دقیقه ای نگذشته بود که باد زد قاصدک را توی سرویس بهداشتی انداخت و قاصد خوش خبر پیش چشمهایم افتاد به چاه خلا.