درخت بلوط

بایگانی

    یه سال نیمه شعبان مامان پشت یکی از کارت های کوچک تبریک عید که توی پلاستیک شیرینی ها می ذارن رو امضا زد و اون یه دونه رو قاطی همه ی شیرینی ها کردیم و قرار شد به همه توضیح بدیم که یکی از کارت ها امضا داره، اگر دیدن بیارن در خونه بهشون کادو بدیم - کادو ربع سکه بود. بله به نظر می رسه ما سابقا پولدار بودیم- خلاصه غروبی که داشتیم توی خیابونِ جلوی خونه پذیرایی می کردیم یه آقایی با موتور اومد، خسته ی خسته. کارگر بود و از سر کار می اومد. مردم معمولا توی این مراسما تعارف نمیکنن اصلا. که البته نوش جونشون. ما هم پذیرایی میکنیم که بردارن حتما.  ولی اون آقا فقط یه لیوان شربت خورد و  یه بسته کوچیک شیرینی برداشت. بعد تازه اجازه گرفت، گفت: میشه یه بسته دیگه برا خانومم بردارم؟ خانومم بارداره.

اره. کارت امضا شده توی بسته ی شیرینی خانومش بود 💔

۱۷ اسفند ۰۱ ، ۰۳:۳۳
تیستو

   یاس نوزدهم مهر بدنیا اومد. موقع شناسنامه گرفتن، مامان کلی این در و اون در زد که شناسنامه رو برای شهریور بگیره. خیلی جدی میخواست توی گواهی تولد بچه ی سزارین شده بنویسه تولد در منزل. حتی یه بار نشست پشت ماشین و بچه ی چند روزه رو برداشتیم بردیم یکی از شهرستان های اطراف که ثبت احوال بی در و پیکر اونجا بهش شناسنامه ی متولد شهریور بدن. که خب خوشبختانه اونجا اونقدر هم بی در و پیکر نبود. این همه اصرار برای این بود که بچه یک سال عقب نیافته و همراه نیمه اولی ها بره مدرسه.

  فکر میکنید آخرش تسلیم شد؟ ابدا. بچه رو همراه نیمه اولی ها فرستاد مدرسه. یعنی یاس یه سال زودتر رفت پیش دبستانی. بعد سالی که باید می رفت پیش دبستانی، رفت کلاس اول. سالی که باید می رفت کلاس اول، رفت کلاس دوم. و سالی که رفت کلاس سوم آخر تابستون، شهریور ماه، امتحان پایه ی سوم رو دوباره امتحان داد و تحت عنوان دانش آموز جهشی، سال بعدی نشست سر کلاس چهارم. اینطوری شد که سوسن خانم موفق شد از زیر یک سال عقب افتادن یاس در بره.

 یاس اما در تمام سالهای تحصیل بچگی اش، وقتی یک مساله ای رو نمی فهمید، یه امتحانی براش سخت بود، یه کلمه رو همش توی املا غلط می نوشت، و کلا هر جا کم می آورد و کلافه می شد، می زد زیر گریه و می گفت : "شما منو یه سال زود فرستادید مدرسه، من هنوز کوچولو بودم!"

 حالا این پیام رو دیروز فرستاده. دیروز که از کنکور دکترا برگشته، تماس گرفته و من نتونستم جواب بدم:

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۰۸
تیستو

     حالا امروز که فرم وراث بیمه ی عمر رو آوردن و ما هم با ترتیب جدیدی پرش کردیم و گذشت، ولی به جناب یومونچه بفرمایید که اصلا و ابدا وقت مناسبی رو برای آزردنِ دلِ لولی انتخاب نکرده بود.

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۰۱ ، ۱۴:۴۵
تیستو

   اگر روزی روزگاری یه لحافی از دو سال پیش تا حالا ته کمد مونده و هی هر ماه قرار بوده بره خشک شویی و نرفته، و تازه امروز به یاری خدا توسط جناب تحویل خشک شویی شده، عصبانی شدن نداره که، قسمت بوده. قدر شوهرتو بدون. وقتی رسید خونه براش موزیک بذار. بهش بگو: خسته نباشی دلاور، خدا قوت قهرمان.

اینم خیلییییی دوست دارن.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۵۳
تیستو

  اگر متاهلید و براتون خواستگار اومد، بدو بدو برید واسه شوهرتون تعریف کنید. خیلیییی دوس دارن! 

۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۵۰
تیستو

با اشاره به عکسهای روی دیوار اتاق خواب میگه: تمام عکس های این بالا، روزهای خوش گذشته ات ان؟

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۷:۵۶
تیستو

پوشاک آرتی

   پ ن: ولی گفته باشم، هر کس از قسمت مردونه، سایز xxl سفارش بده سنگ میشه. اصن جیزه و سراسر اَخ. دست نزنید بهش.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۰۱ ، ۲۱:۰۷
تیستو

  زیباترین عاشقانه برای من سری داستان های Anne of Green Gables است. از کتاب اول تا آخر. کلمه به کلمه اش ذوق زده ام می کند. درست مثل وقتی که ۱۲ ساله بودم.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۰۱ ، ۱۹:۰۵
تیستو

    هنوز به قدر کافی قربون بلای خودش و حرف زدنش و راه رفتنش و یه سال زودتر مدرسه رفتنش و سوپری رفتنش و بستنی یخی درست کردنش و فارغ التحصیل شدنش و رانندگی کردنش و دانشگاه رفتنش و پایان نامه اش و تونل باد دانشگاهشون و فلاتر و معادله ی بِسِل حساب کردنش و سر کار رفتنش نرفته، باید قربون بلای شلوار جینِ فاق بلندِ مایل به یقه اسکیِ دخترش برم😍 

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۰۱ ، ۲۰:۰۰
تیستو

  شوهرم برگشته شهرمون سر کارش. امروز تولدش بود. مامان و بابام واسش کیک و کادو خریدن و شام مورد علاقه اش رو پخته بودن. پسرخاله و دختر خاله ام رو هم دعوت کرده بودن دور هم باشن. منم اینجا. تنها.

  می بینی؟ کل زندگی من سورئاله. کم مونده شیر آب رو باز میکنی اَبر بیرون بیاد و برای رفتن به سر کار شیرجه بزنی توی زمین و وقتی گریه می کنی به جای اشک اومدن از چشم ها، تمام انگشتا خونریزی کنه.

۰۷ بهمن ۰۱ ، ۰۲:۲۲
تیستو