23 سال پیش در چنین روزی در یک خانواده ی سابقا سه نفره به دنیا آمد. برای اینکه دل خواهر بزرگتر ایشان نشکند، از بیمارستان برایش چادر نماز کادو آورد. ایام کودکی خود را در خانه مادربزرگ سپری کرد ، چون سوسن خانم در حال ادامه تحصیل بودند و وقت نمیکردند به هر حال. وی از کودکی اطرافیان را با خلاقیت های خود شگفت زده میکرد، برای مثال اولین کسی بود که نوک شمشیر چوبی اش را با ماژیک قرمز کرد. علاقه ایشان به نوشتن از کودکی و با انتشار اولین کتاب دست نویس ایشان به نام "دختر فیقر" نمود پیدا کرد و با انتشار کتاب "دختر همه چیز خواه" به همگان ثابت شد. وی از همان زمان شغل نویسنده مشهور را برای خود برگزید. ایشان در دوره های مختلف نام خود را به کاپیتان، میس ز، شاخدار و یومونی تغییر داد.وی در حال تحصیل در رشته ی مهندسی بود که با حدحد آشنا شد و ضمن ازدواج با ایشان به خواسته ی قبلی و قلبی خود جامه ی عمل پوشاند و با انصراف از دانشکده ی مهندسی، از دانشگاه زبان دراز ها پذیرش گرفت. ایشان در حال حاضر یکی از دانشجو های حال بهم زن و بیست برنده ی کلاس است و پله های اعتماد به نفس را چنان یک نفس بالا میروند که همین دیروز بنده را به دلیل انتشار محتوای بی ادبانه از لیست لینک های خود حذف نموده اند! فک کن! معرفی میکنم: این شما و این شاخــــــــدار