پنج شنبه و جمعه صبح و بعد از ظهر کشیک درمانگاه بودم. شنبه صبح هم. عصرش رفته ام کلاس رانندگی و بعد تشییع جنازه ی فامیل بابا و بعد رفته ام بازار. امروز هم صبح دهگردشی بودم و عصر درمانگاه. فردا صبح هم درمانگاه هستم و عصر کلاس عکاسی و رانندگی. سه شنبه و پنج شنبه را هم صبح و بعد از ظهر درمانگاه هستم. پنج شنبه صبح هم.
کاش یک نفر مرا از برق بکشد.