درخت بلوط

بایگانی

۱۴ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

   یه بار خاله کوچبکه عمل جراحی سنگینی کرده بود و تا موقعی که خونه ی دایی بود و نزدیک خونه ی ما بودن، من میرفتم هر شب امپول هاش رو تزریق میکردم. بعد از چند روز قرار شد خالهه بره خونه ی اون یکی خاله بمونه و بچه های دایی به تکاپو افتاده بودن که هر جور شده خالهه رو نگه دارن. بعد از کلی خواهش و تمنا و عز و التماس، کوچیکه از در وسوسه وارد شده بود و گفته بود: عمه اگر بمونی اینجا آجی فاطمه میاد مُفتی امپولهات رو میزنه ها.

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۰ ، ۱۳:۳۱
تیستو

    آقایی که امروز در دفتر پلیس +10 زشت ترین عکس تمام عمرم را گرفت، وقتی کد ملی ام را گفتم، پرسید: فلان جایی هستی؟ گفتم بله. پرسید: دکتر فلانی را میشناسی؟ گفتم بله دایی ام بودن.

   کلی تحویل گرفت. به تاسف سرش را تکانی داد و چند باری آخ گفت و "دستهایش را کوبید به هم و در هم قفلشان کرد" و گفت: من و دایی ات باهم "اینطوری" بودیم. از اولش. از کردستان.

   درست که من و دایی با هم "اینطوری" نبودیم. ولی خب جای خالی اش هنوز هم به چشمهام نیش می زند. به دلم هم.

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۰ ، ۲۲:۵۳
تیستو

فرمودند: فردوسیِ فامیل مون فوت شد. ضمن عرض تسلیت عرض کردم: نمیدونستم فردوسی دارین، فکر میکردم فقط چنگیز خان مغول دارین.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۰ ، ۲۰:۵۱
تیستو

      آخرین شبی که شهرمون بودم شام با من بود.‌ پیتزاها تقریبا آماده و برشته شده بودن ولی خمیرش هنوز کمی خام مونده بود و مامان گفت بذاریم بیشتر بمونه. من رفتم پیش مهمونا و قرار شد مامان فر پایین روشن کنه  (چون من بلد نبودم). ده دقیقه بعدش اومدم در فر رو باز کردم دیدم چند تا نون خالی اون توعه. بله. سوسن خانم که موفق به روشن کردن فر پایین نشده بودن، بیش از این وقت رو هدر ندادن. لذا عینهو کتکت، همه پیتزاها رو وارو کرده بود.

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۰ ، ۰۹:۰۰
تیستو

   دو کیلوگرم وزن اضافه کرده ام. اما نه خوردن تنقلات و شیرینی در طی این چند هفته، که فقط و فقط "لولی جان"ی که پریشب پشت تلفن گفت و بدجوری به تنم چسبید را مقصر می دانم.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۰ ، ۱۰:۱۵
تیستو

داشتم پیامک های خودم و بابا رو میخوندم و حالا گریه ام گرفته. خدا میدونه که چقدر دلتنگ اون روزهام. چقدر.

۱۳ تیر ۰۰ ، ۱۳:۳۱
تیستو

    یه ست بلوز شلوار بود توی یکی از این سایت ها که به مدت یه هفته هر شب میرفتم نگاهش میکردم. امشب اما با خیالی آسوده و قلبی آرام می رم میخوابم. چونکه ناموجود شدش.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۰۰ ، ۲۳:۳۱
تیستو

   جوجه خروس های 17 و 14 ساله ی خاله با دوستاشون رفته بودن مشهد و حالا که برگشتن واسه من و شاخدار دستبند سوغاتی آوردن :)

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۰ ، ۲۱:۴۷
تیستو

       حالا درسته که آزمون دستیاری برگزار شد، تموم شد و رفت من هم اصلا چیزی نخونده بودم،  ولی حق نبود وقتی برای دریافت کارت ورود به جلسه وارد سایت سازمان سنجش پ میشم ببینم به دلیل نقص در پرونده برام کارت ورود به جلسه صادر نشده. اونم چه نقصی؟ نامشخص بودن وضعیت نظام وظیفه.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۰ ، ۰۸:۲۸
تیستو

   یک فایل اداری بزرگ گوشه ی ذهنم گذاشته ام که چیزهایی که نمیخواهم به آنها فکر کنم، تمیز و مرتب و پوشه بندی شده رفته اند آن تو. خبر بد این است که قفل یکی از کشوهایش خراب شده.

۰۹ تیر ۰۰ ، ۱۱:۰۵
تیستو