درخت بلوط

بایگانی

۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

     صبح ها گاهی سراغم می آیند - و از سر لطف - می پرسند چرا غمگینم؟ حالم خوب است؟ نه. معلوم است که خوب نیستم! مگر چقدر گذشته که حالم خوب شود‌؟ هنوز فرودین است، زخم های سر و صورت بچه ها هم هنوز خوب نشده، آن وقت داغ دل آدم خوب می شود؟ آن هم دل مایی که هنوز منتظریم از ناکجا آباد پیدایش شود و بگوید تمام مدت مسخره بازی درآورده‌‌؟

۲۹ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۳۳
تیستو

  پشت دست دختر خاله زخم برداشته بود. در حد خراش‌. در مقابل زخمهای سرش اصلا به حساب نمی آمد. آن روزها که کم بدبختی نداشتیم، من احمق هم اصلا یادم نبود دختر دارد راکوتان مصرف می کند. احتمالا حتی نگفته بودم ترمیم کننده هم بزند. هر چند شاید فایده ای هم نداشت.
همان خراش های کوچک حالا شده اند اسکار کلوییدی.

۲۹ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۱۱
تیستو

  امروز تماس گرفت و گفت "دیدم عکس بچه گذاشته ای پروفایلت. به سلامتی گفتم حتما خبری هست." کدام عکس را می گفت؟ عکس بچگی من و دایی. یک پسر بچه ی ۱۲-۱۳ ساله و یک دختر بچه ی ۲-۳ ساله.

۲۸ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۴۵
تیستو

انگار دیگر حتی خودم نیستم. شده ام مثل انعکاس تصویر در آینه کاری های حرم. شکسته و تکه تکه و پاشیده. تکه پاره ها هم هر کدام ساز خودشان را می زنند. بعضیهایشان غمگین اند. بعضی دیگر ناامید. بعضی ها هم خسته اند. ده تایی هم آن بین خشمگین اند. صدها تکه ی باقی مانده اما دلشان تنگ است.

۲۴ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۳۱
تیستو

کدام دایی را دیگر نداریم؟ این، این، این، این، این، این، این و این.

۱۸ فروردين ۰۲ ، ۱۶:۳۰
تیستو

     چرا نمی نویسم؟ حرف زدن در موردش مثل در آوردن خرده شیشه از کف پاست. آن هم با دست خالی. کف پا راحت می شود، ولی انگشت ها زخم می شوند. هنوز از صبح تا شب گریه میکنیم؟ نه. برگشته ایم خانه و سر کار. غذا میخوریم. ظرف می شوییم. خانه را مرتب می کنیم. غذا می پزیم. تلفنی صحبت می کنیم. زندگی میکنیم خلاصه. جای خالی اش ولی درد دارد. خیلی. نسخه ای که بیست و هفتم برایش روی کاغذ نوشته بودم هنوز روی کتابخانه است. روز اخری که دیدمش هنوز صدایش گرفته بود. باید هنوز 3 تا از 6 کپسول ازیترومایسینی که برایش نوشته بودم باقی مانده باشد. لباس هایش که همیشه پشت در اتاق پذیرایی آویزان می کرد را بردیم بالا توی کمد اتاق خواب مهمان پنهان کردیم. اینها هنوز درد میکند. قربان صدقه هایی که می توانستم بروم و نرفتم درد می کند. حسرت اینکه آخرین بار نبوسیدمش، حیف شدنش، اینکه دیگر هیچ وقت نمی آید درد می کند.

۱۶ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۴۶
تیستو

.

منت بر سر من میذارید اگر امشب برای دایی من نماز لیله دفن بخونید.

ابولحسن فرزند سیاوش

۰۲ فروردين ۰۲ ، ۱۷:۱۶
تیستو