خواستگاه

"...مرگ رو به خاطر داشته باش. حتی برای اونهایی که قدرت زیادی دارند زندگی کوتاهه. پیروزی بر مرگ فقط یک راه داره: باید زندگی های خودمون رو به شاهکار تبدیل کنیم..."

خواستگاه/دن براون

بدون عنوان بدون غرض

راستی از دیوار مهربانی هاتون چه خبر؟ سلامشون رو برسونید.

مردم شناسی

     پزشکا ابنطوری ان که میشینن دور هم میگن اشتباه کردیم پزشک شدیم و اگر کار آزاد داشتیم یا مثلا درس دیگه خونده بودیم خیلی بهتر بود و فلان و بیسار. بعد اینایی که زور میزنن بچه شون هم پزشک بشه و درصد بسیار بالایی شون اصرار دارن که با پزشک ازدواج کنن هم همش منم گویا.

خاطرات خارج از درمانگاه

    واسه امتحان عملیِ دوره، چهار نفری نشسته بودیم جلوی استادِ بی اعصاب و دو قطبیِ یکی یکی ازمون سوال میپرسید و اگرم جواب رو بلد نبودیم سوال به نفر بعدی میرسید. یکی مون عاقله مردی بود یه کوچولو کوچیک تر از بابام. انصافا خوب بلد بود. نمیگم غلط غلوط نمیگفت چیزی (خودمم میگفتم) ولی در کل خیلی خوب خونده بود و یاد گرفته بود. آخرای جلسه که نوبتش شده بود دوباره سوال جواب بده قبل از سوال استاده بهش گفت "من هم افختار میکنم به شما و هم ازتون خجالت میکشم چون با این سن و سال درس خوندن و چیز جدید یادگرفتن خیلی سخته که شما عالی از پسش براومدی و این کاریه که من نمیتونم انجام بدم." سپس ازش پرسید چطوری هیالاز* تزریق میکنیم و اصلا چی هست؟ که متاسفانه آقاهه این قسمت رو بلد نبود. استاده هم فرتی انداختش.

 

*هیالاز: یه آنزیمی هست که هیالورونیک اسید رو تجزیه میکنه. واسه ی کسانی که ژل تزریق میکنن وجودش توی مطب بسیار ضروریه. که مثلا اگر ژل جای بدی رفت یا زیاد شد یا اصلا راه رگ رو سد کرد، بزنن که مصیبت پیش نیاد.

عقاید تیستو

   تا حرف سلیقه میشه، همه معتقدن که پول ندارن وگرنه خدای سلیقه ان. نه عزیزم اتفاقا سلیقه ندارین، وگرنه که تصویر پروفایل واتس اپ تون که پولی نیست که این عکسای کج و کوله ی بی کیفیت رو میذارین.

.

آخرین باری که دل تنگ نبودم رو یادم نمی یاد. 

خاطرات درمانگاه

     یکی از چیزهایی که همگی در دوران مدرسه یاد گرفته ایم و کسی کاربردش را نمی داند و من به اجبار در طول روز چندین و چند بار برای بیمارها توضیحش میدهم قصه ی حلال ها و حل شونده هاست. مثلا همه ی آقایون می دانند که وقتی به گلگیر ماشین شان قیر چسبید با روغن نباتی پاکش کنند و خانم ها هم می دانند آب و صابون آرایش چشم را پاک نمیکند و چاره اش سرم دو فاز است. اما چیزی که نمی دانند قانون کلی است. چربی را باید با چربی پاک کرد.

یعنی وقتی از پماد زینک اکساید بعنوان ضد عرق استفاده میکنی و ولی بعد از مدتی میبینی زیر بغل متورم شده و در حد زخم گلوله درد دارد و حتی غدد لنفاوی هم بزرگ شده به این خاطر است که زینک اکساید با اب و صابون از روی پوست پاک نمی شود. پس منافذ پوست را می بندد و عفونت میکند. در نتیجه باید اول با روغن بچه از روی بدن پاکش کنی و بعد روغن بچه را با صابون بشویی. به همین راحتی. مثل لک قیر.

یا مثلا وقتی برای بچه ی شما نصف کپسول ویتامین د مینویسیم دیوانه نشده ایم، فقط یادمان رفته توضیح دهیم کپسول را خالی کنید توی یک قاشق روغن زیتون و بعد نصف محتویات قاشق را بدهید بچه بخورد. 

و یا اصلا به همین خاطر مصرف زیاده از حد ویتامین د و آ مسمومیت می دهند، چون محلول در چربی هستند و دفع آنها به همین راحتی ها نیست.

بدون عنوان

    یکی از دوستان قدیمی یا بهتره بگم یکی از دوستان سابق الان دو ماهی هست که با همسرش مهاجرت کردن سوئد. بعد از اون موقع تا حالا کپشن پست های اینستاگرام رو انگلیسی مینویسه.

در ستایش گویش مادری

"بچه اتَ نَزَن که کِندِ همسایه ات تَش بِگِره"

معنی کلمه به کلمه اش میشود اینکه: برای اینکه باسن همسایه ات بسوزد، بچه ات را کتک نزن.

که یعنی برای حرص دادن دیگران نباید به خودت ضرر بزنی.

این منم. همین.

وقتی میپرسین کی طرحم تموم میشه، دلم میخواد یه ساعت قربون بلای روی ماه و چشمای قشنگتون برم،  که اینقده لطف دارین و منو ۵ سال جوون تر می بینین. خیر ببینین الهی❤