درخت بلوط

بایگانی

108

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۴ ب.ظ

   امروز با خبر شدم که دیشب ، مراسم عقد دوتا از بچه های کلاس بوده .دوتا از تهاجمی ترین آدم های دور و بر . خبر خیلی هیجان انگیزی بود . این درست که این دو غنچه ی نو شکفته ی مدت ها بود که باهم بوده اند ، ولی من از جمله کسانی بودم که هیچ وقت چشمم آب نمیخورد که روزی ازدواجشان را ببینم . حتی تاهمین پریروز که با کله در برد آموزشی فرو رفته بودم تا ببینم این آخرین کشیک بخش داخلی را قرار است با کدام اینترن دیوانه ای بگذرانم ، صدای عروس خانم را شنیدم که داشت چیزی میگفت و آخرش اضافه کرد : " نه محمد ؟ " و من چقدر متعجب شدم از این همه اعتماد بنفس قلنبه ، آن هم جلوی در آموزش ! هیچ فکر نمیکردم ، عروس خانم به زودی قرار است "بله محمد! " بگوید .

   الان که دارم این را مینویسم خیلی خوشحالم . اول بخاطر اینکه دوتا آدم که از قرار معلوم همدیگر را دوست داشته اند حالا به وصال هم رسیده اند . دوم بخاطر اینکه این آقای داماد ما که متولد سال 59 بود و ما کچل شدنش را هم به چشم خود دیده بودیم ، دیگر زیادی دیرش شده بود . و سوم ... و سوم اینکه این ازدواج به نفع تمامی بشریت است . فکر کن ! بجای اینکه دوتا آدم تهاجمی و بدخیم بروند بین جمعیت انسانی و با دوتا آدم دیگر ازدواج کنند ، با همدیگر ازدواج کنند و ژنوم تهاجمی و بدخیمشان در یک خانواده ایزوله شود . حالا فکر کنید انشالله چند سال دیگر اگر این زوج بدخیم ، بچه دار شوند و دلشان بخواهد کلا همین یک بچه را داشته باشند ، ما بجای دوتا بدخیم ، یک بدخیم خواهیم داشت . فکر کن ! حقیقتا ازدواج میمون و مبارکی است !

پ ن : جدای از شوخی ، خیلی خوشحال شدم براشون .

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۲۵
تیستو

نظرات  (۱)

عههه

بچه شون چی شد ؟؟؟

سال 92 تا 01

پاسخ:
خوشبختانه بچه نداشتن هیچ کدوم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">