درخت بلوط

بایگانی

اختلالات دوقطبی

دوشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۱ ق.ظ

  مرد جوانی را در فاز شیدایی آورده بودند درمانگاه بیمارستان اعصاب و روان . به محضی که روی صندلی نشست و پایش را روی پایش انداخت با دست به استاد اشاره کرد و خطاب به برادرش گفت : خانم دکتر همسرم هستن . برادرش خیلی ریکلس جواب داد : بله در جریانم . توی مراسم عروسیتون بودم. مرد جوان در ادامه و در جواب سوال های استاد گفت وزیر اطلاعات است . گفت بخاطر نبوغش برای این کار انتخابش کرده اند . میگفت زندگی اش عالی است و مغزش هم از همه بیشتر کار میکند و در آخر در جواب سوال استاد که در روز به چه چیزهایی فکر میکنی ؟ گفت : به زن هام . استاد پرسید چند تا زن داری ؟ او هم به استاد و ما چهار دختری که در اتاق حاضر بودیم اشاره کرد و گفت پنج تا و البته خیلی سریع به دو تا از آقایان همکلاسی ما که پشت سرش نشسته بودند اشاره کرد و گفت این دو تا هم همسرام هستن ...

آقایان همکلاسی داشتند از زور مبارزه را خندیدن بیهوش میشدند . طفلکی ها به خواب هم نمیدیدند با این ریش و پشم و در این روزگار قحطی خواستگار ، به این راحتی شوهر کنند .

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۸
تیستو

نظرات  (۴)

۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۹ سید محمد رضی زاده
شیدایی و رسوایی..
پاسخ:
شیدایی و رسوایی و بی باکی ...
ای خاطره ات پونز
نوک تیز ته کفشم
این صندل رسوایی.. این صندل رسوایی..
پاسخ:
همیشه نامجو !
۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۱:۳۹ أنارستان ...
منکه دیگه باهاشون همفاز شدم!
درکش میکنم...
دررررررررک!
پاسخ:
خیلی خوشم اومده از روانپزشکی! شاید یه روز امتحان رزیدنتی دادم :))))) 
۱۵ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۵۸ پلڪــــ شیشـہ اے
خخخخخخ

با اون ریش و پشم.

:)))))))))))))
پاسخ:
وای اره! بنده ی خدا خیلی وضعیت اش حاد بود!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">