درخت بلوط

بایگانی

یکی از حقایق تلخ زندگیم اینه که من عاشقِ دوربین شکاری بابامم ولی خب متاسفانه بابام اینقدری عاشقِ من نیست که بدش به من که واسه خودم باشه .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۵۳
تیستو

همیشه همینطور است . کفشایی که برایش خریده ایم را با شوق پایش میکند . توی اینه ورندازشان میکند . جنسش تعریف میکند . میگوید چقدر اندازه ی پاشنه اش مناسب است و رنگش به لباسش می آید . ولی چند ساعت بعد میبینیم شال و کلاه کرده و کفش ها را هم گذاشته توی جعبه اش و در جواب سوال ما که کجا ؟ میگوید نوک اش کمی تیز است ، با یکی نوک گرد تر عوضش میکنم . بعد که برگشت میبینیم کفشش را با مدلی که 180 درجه با قبلی متفاوت است عوض کرده و این انتخاب جدید عجیب ما را یاد کفشی میاندازد که دفعه ی قبل براش خریده بودیم و باز رفت و تعویضش کرد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۲۹
تیستو

هر روز ساعت 9 شب ، آدم ها و بدبختی هایی که به بار میآورند و حتی این زندگی را بگذاریم جلوی در . مرده شور هم بیاید و ببرتشان .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۱۰
تیستو

   اصلا به این ربطی ندارد که عاشق کسی نیستم و کسی هم عاشقم نیست ، به اینکه رمانتیک هستم یا نیستم هم ربطی ندارد . وقتی چهارده سالم بود و داشتم هری پاتر و تالار اسرار را میخواندم فهمیدم ، چهارده فوریه چیست و ولنتاین یعنی چه .همان ده سال پیش نظرم این بود که ولنتاین یک قرتی بازی احمقانه است ، الان هم ایضا همین نظر را دارم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۰۵
تیستو
یارو اعتماد به نفسش از طاووس نر هم بیشتره .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۰۸
تیستو

+  روسری اهدایی توسط مدیر مدرسه ی فاطمه اینا -دختر دایی کلاس اولی ام  - برای تشویق حجاب .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۳۷
تیستو
نیم ساعت پیش ، یه دونه لواشک رو گذاشتم زیر فرش برای روز مبادا ، از همون لحظه تا حالا ، هر دو دقیقه یکبار دارم با خودم دست به یقه میشم که یه وقت شیرجه نزنم سمتش.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۱۹
تیستو
درباره یحُدحُد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۲۱
تیستو

 آقا محمد حسنکوچکترین پسرخاله ام که جزو معدود علاقمندی های مشترک بین اعضای خانواده مان استامسال کلاس اولی است . دفتر مشقش را که نگاه کردم ، یادداشت های با سلیقه ی معلمش که با خط خوش پایین مشق هایش جا خوش کرده بود ، حسابی سر ذوقم آورد . برای هر الف و ب نوشتن کج و کوله ای کلی تعریف و تمجید های قشنگ قشنگ نوشته بود و انتقاداتش را هم نرم و لطیف گوشزد کرده بود . در یکی از صفحات ، آقا معلم که احتمالا با دیدن لام های یغور توی صفحه حسابی نگران این شده بوده که مبادا فردا روزی ، شاگردش از پس نوشتن لطافت لیلی و ظرافت هلال ماه نو بر نیاید ، همان پایین صفحه نوشته بود : " عزیزم محمد حسن جرات و جسارتی که در وجودت حاکم است اجازه ی ظرافت کاری را از تو گرفته . بی پروا به موج حادثه ها می زنی . اگرچه این کار یک حُسن است اما تلاش کن در خط نوشتن صفای خاطر را به کار بگیری "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۱۹:۳۴
تیستو
میگه : " بذار بارون که اومد ، بریم یه گوشه دوتایی سیگار بکشیم ، بعدش بریم شاهچراغ توبه (!!!) کنیم ! "


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۲ ، ۱۸:۰۳
تیستو