درخت بلوط

بایگانی

    زهرمار این روزها سوشال مدیاست. داریم راه خودمان را می رویم و غم های خودمان را میخوریم که یهو ناغافل این افعی از ناکجا آباد، نیش به جانمان می زند و زهرش را می پاشد توی رگ هایمان. وگرنه که من داشتم توی دل خودم برای یکی از 2499 بیمار تحت پوششم که مری اش تازگی ها سرطانی شده غصه می خوردم و کاری به کار کسی نداشتم و اصلا خبرم نبود که حالا فلان جای تهران یک پسرک جوان بسیجی 19 ساله شهید شده و اصلا کی بوده و چه شکلی بوده. حالا ولی به لطف این مار خوش خط و خال، هر لحظه دارم به این فکر میکنم که فلان جای تهران یک پسرک جوان بسیجی 19 ساله شهید شده و چقدر رشید هم بوده و بیچاره مادرش... بیچاره مادرش.

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۸ ، ۱۸:۰۱
تیستو

    محکم ترین چیزی که روی زمین وجود دارد نه الماس، نه بتن و نه فولاد، که انسان است. موجودی که می تواند فرزندش را، پاره تن اش را که دیگر زنده نیست، زیر زمین دفن کند و باز به زندگی ادامه دهد.

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۸ ، ۱۲:۲۰
تیستو

   تیشه ای، سنگی، چوبی اگر دم دستت هست بردار و با آن هر چه توقع و انتظار از آدم ها داری را خرد و خاکشیر کن. آن وقت بیا کنارم بنشین تا باهم چای بخوریم.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۲۱:۱۹
تیستو

     مثلا وقتی از او می پرسیم "یومونچه ی مامان، یومونچه ی خاله هم هست؟" جوری جواب می دهد "بَ له" که می شود بله اش را گذاشت لای نان سنگک و خورد، بس که شیرین و لذیذ است.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۲۱:۰۶
تیستو

تبریک میگم آدم ها. همه تون mute شدین.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۸ ، ۰۹:۱۶
تیستو

       یه بارم یکی از بیمارا شروع کرد گریه کردن و دعوا که تو آبروی منو بردی جلوی همسایه هامون و من نمیخواستم مردم مسایل زندگی ما رو بدونن و شما دکتری و چرا اینطوری هستی و فلان. کاشف به عمل اومد که اومده ازمایش بچه اش رو نشونم داده و خب منم گفتم کم خونی داره و قطعا هم تقصیر من بوده که چند نفری، و باهم اومدن توی اتاق ویزیت بشن‌.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۸ ، ۱۲:۵۹
تیستو

    یکی از چیزهایی که نمی فهمم، جیمز باند بازیِ مادرانی است که فرزند دوم و سوم و الی آخر خود را باردارند. زمین و زمان را بهم می دوزند که "هیس! کسی نفهمد" خب اگر کار درستی است (که هست)چرا قایمش میکنی و اگر کار اشتباهی است چرا انجامش داده ای؟ حالا گیریم که خجالت میکشند. آخرش که چه؟ وقتی زاییدی می خواهی بچه را چه کنی؟ بگذاری توی سبد و بسپاری به نیل؟

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۸ ، ۰۹:۵۴
تیستو

       اینقدر گفته اند و دیده ام که دنیا محل گذر است و به تُفی بند است و اینقدر این ایمان با تار و پود مغزم تنیده شده که اطمینانم را به یک ثانیه بعد و به تمام جاده ها و هواپیما ها و قطار ها و ماشین ها و عروق قلبی و مویرگ های مغزی و سیم کشی برق خانه ها و گسل های پوسته ی زمین، و هزار هزار چیز دیگر از دست داده ام.

حباب را دیده ای‌؟ الان هست و پلک که بزنی شاید نباشد. حس من به دوست داشتنی هایم هر روز و هر لحظه همین است. دست شان را که میگیرم دارم با خودم خیال میکنم شاید آخرین بارم باشد. و متاسفانه، این فکرها آدم را عارف نمی کند. دیوانه می کند.

۲۲ مهر ۹۸ ، ۱۱:۱۲
تیستو

من وقتی میخواهم سر صحبت را با نوجوان ها باز کنم: "این محسن ابراهیم زاده چرا اینطوریه؟ گِی ه؟

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۸ ، ۲۲:۴۶
تیستو

    خانم با بچه ی توی بغل و کیف زنانه و کیسه داروهای همراهش، می رود روی ترازو و خیلی راضی از عملیات انجام شده تشکر می کند و می رود.

این چنین درخواهید یافت که وقتی از عجیب بودن مردم حرف میزنم، دقیقا از چه حرف میزنم...

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۸ ، ۱۱:۳۱
تیستو