درخت بلوط

بایگانی

۱۸ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

     زیر پست های انلاین شاپ ها نوشته قیمت "با احترام فلان". بعد این فلان یه عددیه که تو انگار کن نوشته "با احترام ریدم تو جد و آبادت"

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۰۰ ، ۱۱:۲۰
تیستو

     یه بار هم با کله فرو رفته بود توی سبد اسباب بازی هاش که یهو خیلی خوشحال فریاد کشید: "جای جیشش رو پیدا کردم! جای جیشش رو پیدا کردم!" خب ما جماعت حاضر که نگرفته بودیم قضیه از چه قراره، با گرخیدگی تمام زدیم زیر خنده. شاخدار از آشپزخونه اومد بیرون و پرسید به چی می خندین؟ جملات بچه رو براش تکرار کردیم و یهو اونم خوشحال گفت:"ای ول بالاخره پیداش کرد؟" و ما بیشتر گرخیدیم.

   این چیزی که یومونچه پیدا کرده بود یه تیکه از پازل بدن انسان بود که اعضا و جوراح رو نشون میداد و گویا مدت های مدیدی بود قسمت لگن اش گم شده بود :)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۰۰ ، ۰۸:۵۲
تیستو

اینقدر از نماد چشم زخم بدم میاد که دلم میخواست آدم بود که می شد اینقد بزنمش که خون بالا بیاره.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۰۰ ، ۲۳:۰۴
تیستو

چشمهایت را شهلا کرده ای
چه بر سر ایل آورده ای؟
این شر را تو به پا کرده ای
گلم دنبال دردسر می گردی

طوری به خودت رسیده ای
که مثل یک انار سرخ،
مثل ماه شب تار شده ای
گلم دنبال دردسر می گردی

دور چشمانت خط کشیده ای
مژه هایت را سیاه کرده ای
و لبانت را سرخ
گلم دنبال دردسر می گردی

پیشانی ات را سفید و
موهایت را پریشان کرده ای
و دور و برم می پلکی
گلم دنبال دردسر می گردی

با چین های دامنت
دل مرا خون
و مرا بدبین میکنی
گلم دنبال دردسر می گردی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۰۰ ، ۱۱:۲۳
تیستو

     ۲۲ روز دوری ما اینطور میگذرد که ۱۰ تا ۱۲ روز اول افسرده ام. هیچ کاری نمیکنم. مطلقا هیچ کاری. البته بجز چند وعده ناهار درست کردن و البته شستن همان ظرف هایی که برای همان چند بار آشپزی، لازم است. بعد یک هفته ای قضیه کمی برایم عادی می شود و شروع میکنم به تمیز کردن خانه. آن هم از بیخ و بُن. کاببنت ها و کمد ها را می ریزم بیرون و لاکپشتی مرتبشان می کنم که خب اینقدر طول می کشد که هی با خودم می گویم نکند جمع نشود دگر...

هفته آخر اما خوشحالم. سرعت انجام کارهای خانه بالا رفته. یک روز میروم میوه می خرم و یک روز خرید سوپری را انجام می دهم و خوراکی های مورد علاقه اش را می خرم و هی برنامه ریزی میکنم که چه غذایی بپزم و وقتی میم آمد کجاها برویم و چه فیلیمی تماشا کنیم و اینطوری وقتی میم آمد خانه، آن ۸ روز را زندگی میکنم. 

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۰۰ ، ۰۹:۳۱
تیستو

    واقعا لازم بود ۶ سال بگذره تا بفهمم وقتی مریض نسبت به حرفم مقاومت میکنه فقط باید بگم هر طور خودتون صلاح می دونید؟

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۰۰ ، ۱۲:۱۶
تیستو

تازه هواپیما نشسته روی باند که یهو فریاد میزنه: مامان میخوام وقتی بابا رو دیدم بهش بگم "سلام بُو"

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۰۰ ، ۲۳:۵۵
تیستو

سریال نوروز رنگی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۰ ، ۲۳:۳۸
تیستو