Damn Sure
شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۲ ب.ظ
نمیدونم این سلمونی ها چرا اینطوری ان که تا میخوای یه کاری برات بکنن یهو ابرو میندازن بالا و از توی آینده نگاهت میکنن و میگن: مطمینی؟! نه پس، کرم دارم ساعت 4 توی این گرما می کوبم میام پیش تو تا با اون ناخونای سه سانتی نارنجی ات چنگ بزنی توی کله ام.
۹۹/۰۴/۰۷
حالا من اخیرا به اصرار خانواده همسرم که آرایشگاه همین محل خودمون خوبه و بیخود پول زیادی بابت سالن زیبایی محل خودتون نده،رفتم اونجا.
علاوه بر گندی که بر موهای نازنین من زد، اون وسطا پرسید همگناهو میبینی، گفتم نه! فرمود شوهرت نمیذاره؟ گفتم خانووووم علاقه ندارم بهش خب، شما رنگتو بساب! آخرش گفت عزیزم ناخن کار هم داریما. یه لحظه در سکوت به هم خیره شدیم و بعد من گفتم:من آدم معتقدیم و نماز می خونم.
ایشونم فرمودن:منم نماز میخونم،برا همین ناخن نمی کارم. 🤨🙄🤣
یعنی قد یه رمان خاطره دارم از اون روز.😂
ولی خب از حق نگذرم،مهربون سشوار کشید و همسرم هم بعد از سالها از رنگش خوشش اومد.🤔
نتیجه گرفتم بیخود انرژی و هزینه صرف نکنم و در حد زیبایی شناسی ایشون گام بر دارم.😎😁