درخت بلوط

بایگانی

خاطرات درمانگاه

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۳ ب.ظ

    یک روز بدون نوبت و آخر وقت آمد و گفت گلویم خیلی درد میکند و نوبت هم ندارم. گفتم معاینه ات میکنم اما اگر دارویی لازم بود باید از بیرون بگیری چون نوبت نداریم. گلویش را نگاه کردم و گفتم هیچ مشکلی ندارد و دردش حتما بخاطر حساسیت است. گفت اگر فردا بیایم برگ ارجاع میدهی بروم گوش و حلق و بینی؟ گفتم با اینکه مشکلی نداری ولی چشم.

   فردا آمد و برگ ارجاعش را دادم دستش. گفت یک بار دیگر گلویم را نگاه کن. گفتم با اینکه 18 ساعت هم از معاینه ی قبلی ام نگذشته و برگ ارجاع هم داده ام خدمتتان، ولی چشم. چوب معاینه و چراغ قوه را گرفتم دستم و گفتم دهانتان را باز کنید بیزحمت؟ فرمودند گلوم درد میکنه نمیتونم بازش کنم.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۷
تیستو

نظرات  (۱)

واقعا چرا مریضا رو درک نمی کنید؟!

چه قَسَمیه شما خوردین.🙄

😁

پاسخ:
😅😅😅 خدا ازم نگذره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">