روزگار خر تو خری است نازنین
ترم اولی که رفته بودم دانشگاه واحد کناری ما یه دختری بود که خیلی خودشو آگاه و همه چی تموم و همه چی بلد میدونست و خدا وکیلی برخورد خوبی هم داشت. ولی توی محیط دانشگاه و کلا خوابگاه محبوب نبود اصلا (البته نمیگم این ملاک خوب یا بد بودن کسیه). گذشت و ما بخاطر تفاوت رشته هامون و بعد ها خارج شدن از خوابگاه کمتر ایشون رو میدیدیم. با اینکه 4 ترم جلوتر از ما بود بخاطر قبول نشدن توی ازمون علوم پایه و همینطور درس های دیگه اینقدر عقب افتاد که درسی که باید توی 6 سال تموم میکرد رو توی 8 سال تموم کرد! تهش هم پاره وفت اونم گاه گاهی توی مطب مادرش شروع به کار کرد. و الان حدودا حداقل 4 ساله که داره برای ازمون ورود به دانشگاه توی یکی از کشور های اروپا درس میخونه. این خانم خیلی رابطه ی خوبی با کسی به مدت طولانی نمیتونست داشته باشه و دروغ که الا ماشالله زیاد میگفت. حتی روابط عاطفی اش هم طولانی نبود و اصلا معلوم نبود واقعا نمیدونه چی میخواد یا کلا ما رو می پیچونه. یه بار هم یادمه یکی از همکلاسی هاشون ازدواج کرده بود ایشون و چند نفر دیگه نشسته بودن کلی مسخره اش کرده بودن و پشت سرشون حرف زده بودن غافل از اینکه RECORDER دوست صمیمی عروس خانم روی میز جا مونده بوده. هیچی دیگه شب اوردش خوابگاه خودم VOICE رو براش از روی حافظه اش پاک کردم. حالا کار نداریم به اینا. چند وقت پیش اتفاقی دیدم یکی صفحه ی این خانم رو بعنوان یکی از ادم های موفق و حال خوب کن و فلان و بیسار معرفی کرده بود. اره درست فهمیدین، عزیز دل ما با بیش از 15 کا فالوور حالا عنفلوئنسر شده. حالا ایشون میخواد به شماها بگه چیکار بکن و چیکار نکن.
حکایت همه ی عنفلوئنسرها...